کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پابپا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پابپا کردن
لغتنامه دهخدا
پابپا کردن . [ ب ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) مردد بودن . حیران بودن . || حواله کردن طلبی را عوض طلب کس دیگر. داینی را از دینی در مقابل دینی دیگر بری کردن . || تهاتر.
-
جستوجو در متن
-
کفایة
لغتنامه دهخدا
کفایة. [ ک ِ ی َ ] (ع مص ) بس آمدن چیزی . (منتهی الارب ). بس بودن چیزی . (از ناظم الاطباء). بس شدن . کافی شدن . (غیاث ) (آنندراج ). بی نیاز شدن با چیزی از غیرآن . (از اقرب الموارد): کف الشی ٔ کفایة؛ بس است آن چیز. کفاک الشی ٔ؛ بس است ترا آن چیز. (ناظ...
-
قت
لغتنامه دهخدا
قت . [ ق َت ت ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): قت ّ خشب ؛ برید آن را.(از ناظم الاطباء). قت ّ ثوب ؛ برید آن را. (از اقرب الموارد). || کم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): قت ّ چیزی ؛ تقلیل آن . (از اقرب الموارد). || اندک اند...
-
راه رفتن
لغتنامه دهخدا
راه رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) قدم زدن . قدم گشادن . قدم سنجیدن . قدم سودن . قدم کشیدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 174). روی پا حرکت کردن ، خلاف نشستن . گام بگام روی زمین پیمودن : دستم بگرفت و پابپا بردتا شیوه راه رفتن آموخت . ایرج .اعزام ؛ راه رفتن بر ...
-
مستغرق
لغتنامه دهخدا
مستغرق . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص )نعت مفعولی از استغراق . غوطه ور شده و فرورفته در آب و غرق شده . (ناظم الاطباء). رجوع به استغراق شود. || مستوعب . (اقرب الموارد). فرا گرفته . || فرو رفته . متحیر. حیران . غریق : مستغرق یادت آنچنانم کم هستی خویش شد فراموش ...