کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَقُومُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حجر یقوم علی الماء
لغتنامه دهخدا
حجر یقوم علی الماء. [ ح َ ج َ رُن ْی َ م ُ ع َ لَل ْ ] (ع اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی گوید: سنگی سبک که بر سر آب دریا میباشد، و اگر در روز گیرندسبک تر از آن باشد که در شب گیرند. (نزهة القلوب ).
-
جستوجو در متن
-
الیة
لغتنامه دهخدا
الیة. [ اِل ْ ی َ ] (ع اِ) جانب . گویند: جاء من الیة نفسه ؛ یعنی خودش آمدبی آنکه وادارش کنند. (از متن اللغة). در حدیث آمده : لایقام الرجل من مجلسه حتی یقوم من الیة نفسه ؛ ای من قبل نفسه من غیر أن یزعج او یقام . (ناظم الاطباء).
-
طایق
لغتنامه دهخدا
طایق . [ ی ِ ] (ع اِ) میان هر یک از دو چوب کشتی و بقولی یکی از چوبهای زورق . و بگفته ای وسط کشتی . لبید گوید: فالتام طائقهاالقدیم فاصبحت ما ان یقوم دراها ردفان . اصمعی گوید: طائق چیزی است که از کشتی نمودار باشد مانند تندیی که از کوه فرودآمده باشد.(ذی...
-
تخبط
لغتنامه دهخدا
تخبط. [ ت َ خ َب ْ ب ُ ] (ع مص ) زدن شتر دست را بر زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شدت زدن کسی یا چیزی را. یقال : تخبط البعیر بیده الارض َ؛ اذا ضربها. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تباه و ناقص عقل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تباه...
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) نساج . خیربن عبداﷲ. یکی از مشایخ صوفیه و اصل او از سرمن رأی است و به بغداد اقامت داشت و درک صحبت ابوحمزه ٔ بغدادی و سری سقطی و ابراهیم خواص کرده و در صدوبیست سالگی به سال 322 هَ . ق . درگذشته است . نام او را مح...
-
ذوالموتة
لغتنامه دهخدا
ذوالموتة. [ ذُل ْ م َ ت َ ] (اِخ ) نام اسبی ازبنی اسد. (منتهی الارب ). و در تاج العروس آمده است : ذوالموتة فرس لبنی اسد، کذا فی النسخ و مثله للصافانی والصواب لبنی سلول کما حققه ابن الکلبی من نسل الحرون کان یأخذه شبه الجنون فی الاوقات . قال ابن الکلب...
-
رابضة
لغتنامه دهخدا
رابضة. [ ب ِ ض َ ] (ع اِ) ملائکه ای که با آدم ابوالبشر بزمین فرودآمدند. || حمله ٔ حجت که زمین از آنها خالی نباشد. || (ص ) مرد حقیر و عاجز و از طلب معالی امور بازمانده . (صحاح ). || تا برای مبالغة است و رویبضه مصغر آن است . (آنندراج ). چشم زخم خورده :...
-
شارح
لغتنامه دهخدا
شارح . [ رِ ] (ع ص ) روشن کننده . (دهار). بیان کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مبین . مفسر. آنکه شرح کند. مقابل ماتن . ج ، شارحین ، شُرّاح . || نگاهبان زراعت از پرندگان . (منتهی الارب ). حافظ. (اقرب الموارد). و آن در کلام مردم یمن نگاهبان کشت ...
-
قوام
لغتنامه دهخدا
قوام .[ ق ِ ] (ع ص ، اِ) قوام الامر؛ آنچه امر بدان قائم باشد و مایه ٔ درستی و آراستگی آن بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نظام الامر و عماده و ملاکه الذی یقوم به . (اقرب الموارد). نظام و اصل چیزی . (آنندراج ). انتظام و نظم : فلان قوام اهله ؛ فلان ...
-
مقاربة
لغتنامه دهخدا
مقاربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ) با کسی نزدیک شدن . (المصادر زوزنی ). نزدیک شدن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). گام نزدیک گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پای برداشتن جهت آرامش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قارب المراءة؛ بلند کرد ...
-
مس
لغتنامه دهخدا
مس . [ م َس س ] (ع اِمص ) مالش ، و از آن جمله است قوله تعالی : «ذوقوا مس سقر»؛ یعنی بچشید عذاب نخستین دوزخ را که برسد شما را چنانکه گویی «وجد مس الحمی »؛ یعنی فسره ٔ نخستین تب رسید او را. (از منتهی الارب ). نخستین احساس که از خستگی و تعب دست میدهد، گ...
-
آشام
لغتنامه دهخدا
آشام . (نف مرخم ) مخفف آشامنده ، در کلمات مرکبه ٔ خون آشام ، دردی آشام ، غم آشام ، می آشام و جز آن : شب عنبرین هندوی بام اوی شفق دردی آشام از جام اوی . فردوسی .اصطناعت چو آب جان پرورانتقامت چو خاک خون آشام . انوری .درآ در بزم رندان غم آشام ز شادی صاف...
-
حجرالحوت
لغتنامه دهخدا
حجرالحوت . [ ح َ ج َ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) جسمی است که در سر ماهی مستحجر شود. سفید و صلب و پهن می باشد. گرم و حاد و از سواحل دریا خیزد و قسمی از اکتمکت است و یکدانگ تادو دانگ آن در تفتیت حصاة هر عضوی بغایت مؤثر است و ابن البیطار گوید: قال الغافقی ، ه...
-
رب العالمین
لغتنامه دهخدا
رب العالمین . [ رَب ْ بُل ْ عا ل َ ] (اِخ ) پروردگار عالمها و مراد خداوندعالم جل شأنه میباشد. (از ناظم الاطباء) : اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین . (قرآن 131/2). یوم یقوم الناس لرب العالمین . (قرآن 6/83). و ماتشائون الا ان یشاء اﷲ رب العال...