حجرالحوت . [ ح َ ج َ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) جسمی است که در سر ماهی مستحجر شود. سفید و صلب و پهن می باشد. گرم و حاد و از سواحل دریا خیزد و قسمی از اکتمکت است و یکدانگ تادو دانگ آن در تفتیت حصاة هر عضوی بغایت مؤثر است و ابن البیطار گوید: قال الغافقی ، هو شبیه بالحجر، یوجد فی رأس الحوت یقوم مقام دماغه و هو ابیض صلب . یشرب فیفتت الحصاة المتولدةفی الکلیتین . و فعله علی ما ذکرت الاوائل فی ذلک قوی جداً. صاحب اختیارات بدیعی گوید: مانند سنگی بود و در سر ماهی یابند و مقام دماغ باشد و سخت بود چون بیاشامند سنگ گرده بریزاند. و صاحب تحفه گوید: جسمی است که در سر ماهی متحجر شود؛ سفید و صلب و پهن می باشد.گرم و حاد و در ریزانیدن سنگ گرده بغایت قوی است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.