کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ویار
لغتنامه دهخدا
ویار. (اِ) میل و هوس زنان آبستن . (از ابن البیطار) ویار گاهی به صورت تهوع و استفراغ و گاه به شکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی به صورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آن را بسیار دوست داشتن ظاهر می شود.(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). آرزوانه را گو...
-
واژههای مشابه
-
ویار کردن
لغتنامه دهخدا
ویار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ویار شدن . هوس کردن زن آبستن خوردن چیزهای مخصوص را از غذا و غیر آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
گوادال کانال
لغتنامه دهخدا
گوادال کانال . (اِخ ) شهری از اسپانیا که در کنار یکی از شعب رود ویار واقع شده و 6600 تن جمعیت دارد. محصولات آن عبارت است از روغن ، شراب ، بادام ، معادن مس ونقره و آهن . رجوع به لاروس کوچک و غوآدالقنال شود.
-
ولی
لغتنامه دهخدا
ولی .[ وَ لی ی ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . دوست ویار نیکان . (مهذب الاسماء) : اﷲ ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور. (قرآن 257/2).
-
وحام
لغتنامه دهخدا
وحام . [ وِ/ وَ ] (ع اِمص ) میل به خوراکهای بد و یا ادویه ٔ قوی و تند. (از بحرالجواهر). نیک گرایش و آرزومندی آبستن به خوردن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) ویار. ویارانه . آن چیز که زن حامله آرزو کند. (مهذب الاسماء). || (مص ) رسوایی کرد...
-
شهوة
لغتنامه دهخدا
شهوة. [ ش َهَْ وَ ] (ع اِمص ، اِ) خواهانی تن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- شهوة الحبالی ؛ ویار (در زنان باردار).(یادداشت مؤلف ).- شهوة الطین ؛ ویار گِل خوارگی . بنطا. (از یادداشت مؤلف ).- شهوة کلبیة؛ فرط شهوت و شدت آن و حرص بر خوردن باشد چنانکه...
-
فیار
لغتنامه دهخدا
فیار. (اِ)شغل . کار. عمل . صنعت . پیشه . (برهان ). فرهنگ نویسان به معنی سزاوار و شغل و کار آورده اند و گویا این معانی را از این بیت رودکی استنتاج کرده اند : نیست فکری بغیر یار مراعشق شد در جهان فیار مرا.و (ظاهراً) به خطا رفته اند و شاید همان کلمه ای ...
-
هوسانه
لغتنامه دهخدا
هوسانه . [ هََ وَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آنچه پزند زن آبستن را به خواهش او. طعام که کسان برای زن آبستن یا ناقهی فرستند مربوط به هوس . آنچه از خوردنی یا میوه که برای بیمار شفایافته یا زن باردار به گاه ویار او برایش بفرستند. ویارانه . (از یادداشتهای مو...
-
وحم
لغتنامه دهخدا
وحم . [ وَ ] (ع اِ) آن چیز که زن حامله آرزو کند. (مهذب الاسماء). آرزوانه ٔ زن باردار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هوسانه . ویارانه . آن چیز که آبستن آرزو کند. || آواز بال و پر مرغ که در پریدن برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
-
اما
لغتنامه دهخدا
اما. [ اُم ْ ما ] (ترکی ، اِ) اُمّاخ . خواستن دل زن آبستن چیزی را و هوس شدید آن کردن . (فرهنگ فارسی معین ). ویار. || در تداول مردم آذربایجان ، طعامی که برای زن آبستن برند: لقمه ٔ اما.- اما شدن ؛ (در تداول زنان ) پیدا شدن مرضی از نخوردن طعامی که شخصی...
-
تأنف
لغتنامه دهخدا
تأنف . [ ت َ ءَن ْ ن ُ ] (ع مص ) عار و ننگ داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضجرت . بیزاری . دلتنگی . (از دزی ج 1 ص 41) : شار از سر ضجرت و تحکم و تأنف از بی مبالاتی غلام طیره شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 تهران ص 345).از این احوالات و مقالات تأ...
-
انف
لغتنامه دهخدا
انف . [ اَ ن َ ] (ع مص ) ننگ داشتن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ننگ داشتن . (تاج المصادربیهقی ) (مصادر زوزنی ). استنکاف . (از اقرب الموارد).ننگ و عار داشتن . (آنندراج ): ما رأیت احمی انفاً من فلان ؛ یعنی با ننگ تر از فلان ندیدم . || ب...
-
طراق
لغتنامه دهخدا
طراق . [طَ ] (اِ صوت ) بر وزن رواق صدا و آوازی باشد که از کوفتن و شکستن چیزی همچون استخوان و چوب و مانند آن برآید. (برهان ). آوازی که از زدن تازیانه برآید. (غیاث اللغات ). آواز صعب که بر سبیل توالی خیزد از شکستن چوب و استخوان و مقرعه ، و لولی (کذا) :...