انف . [ اَ ن َ ] (ع مص ) ننگ داشتن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ننگ داشتن . (تاج المصادربیهقی ) (مصادر زوزنی ). استنکاف . (از اقرب الموارد).ننگ و عار داشتن . (آنندراج ): ما رأیت احمی انفاً من فلان ؛ یعنی با ننگ تر از فلان ندیدم . || باردار شدن زن و رغبت نکردن وی بچیزی . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). ویار کردن زن . (یادداشت مؤلف ). || دردمندبینی شدن شتر از چوبک مهار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نالیدن شتر از حلقه ٔ مهار. (از اقرب الموارد). || رام و منقاد گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || کراهت داشتن گوینده از آنچه گفته . (از ناظم الاطباء). تنزه . (از اقرب الموارد). || سابق شدن . (آنندراج ). و رجوع به اِنف و انفت و انفة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.