کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَضَعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بی وضعی
لغتنامه دهخدا
بی وضعی . [ وَ ] (حامص مرکب ) (از: بی + وضع + ی ) حالت بی وضع. صفت بی وضع. بداطواری . (آنندراج ). بی ترتیبی . نداشتن آداب و اطوار نیک . (ناظم الاطباء).
-
ذووضع
لغتنامه دهخدا
ذووضع. [ وَ ] (ع ص مرکب ) که قابل وضع است . (فلسفه ) . کم ذووضع: و اما قسمت کم بوجه دوم : چنان بود که گویند: کم ذووضع باشد یا غیر ذی وضع. و وضع به سه معنی بکار دارند: یکی هر چه قابل اشارت حسی بود گویند آنرا وضع است . و به این معنی گویند نقطه را وضع ب...
-
گذارندگی
لغتنامه دهخدا
گذارندگی . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل گذاشتن . نهادن . وضع کردن .
-
سیادهن
لغتنامه دهخدا
سیادهن . [ دَ هََ ] (اِخ ) نامی است که فرهنگستان بجای آن تاکستان را وضع کرده است . (از فرهنگستان ).
-
قانون گذار
لغتنامه دهخدا
قانون گذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه قانون وضع کند. مقنن .
-
قانون گذاری
لغتنامه دهخدا
قانون گذاری . [گ ُ ] (حامص مرکب ) وضع کردن قانون . عمل قانون گذار.
-
ناگذاشتنی
لغتنامه دهخدا
ناگذاشتنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) ننهادنی . نگذاشتنی . غیرقابل وضع و گذاشتن .
-
ملطوخ
لغتنامه دهخدا
ملطوخ . [ م َ ] (ع ص ) آلوده و چرکین وضع. (ناظم الاطباء).
-
اندان
لغتنامه دهخدا
اندان . [ اَ ] (اِ) طریقه و وضع. || اندازه و گز. || دروغ . (ناظم الاطباء).
-
پابماهی
لغتنامه دهخدا
پابماهی . [ ب ِ ] (حامص مرکب ) نزدیکی وضع حمل زن . اِقراب .
-
جا دادن
لغتنامه دهخدا
جا دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) نهادن چیزی را در جائی . هشتن . مقام دادن . وضع کردن . نصب کردن . منصوب کردن .
-
دریاشناس
لغتنامه دهخدا
دریاشناس . [ دَرْ ش ِ ] (نف مرکب ) دریا شناسنده . شناسنده ٔ دریا. عارف به وضع دریا. عالم به وضع و موقع و خصوصیات دریا. بحرشناس : چنین گفت دریاشناس کهن که ای نامبردار چین و ختن .فردوسی .
-
موضوع
لغتنامه دهخدا
موضوع . [ م َ ] (ع مص ) وضع. موضع. نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنهادن .(تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به وضع و موضع شود. || سبک و تیزرو گردیدن شتر. (منتهی الارب ).
-
اوضاع
لغتنامه دهخدا
اوضاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وضع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حالها. (آنندراج ). احوال . رجوع به وضع شود.- اوضاع زندگی ؛ اسباب زندگی و برگ و ساز. (ناظم الاطباء).
-
چلیپاواری
لغتنامه دهخدا
چلیپاواری . [ چ َ ] (حامص مرکب ) خاج شکلی و وضع صلیبی . (ناظم الاطباء). به شکل چلیپا بودن چیزی .خاج شکلی و چلیپاوشی و صلیب مانندی . شبیه بودن به صلیب در شکل و وضع. و رجوع به چلیپا و چلیپاوار شود.