کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقیط
لغتنامه دهخدا
وقیط. [ وَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی تاریخی است از ایام معروف عرب . رجوع به مجمع الامثال میدانی و اقرب الموارد شود.
-
وقیط
لغتنامه دهخدا
وقیط. [ وَ ] (ع ص ) مرد گران جسم کسل مند از بیخوابی شب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || هر گران اندام ازضرب یا از اندوه (منتهی الارب ) (آنندراج )، و یا از بیماری و یا سیری . (اقرب الموارد). || (اِ)مغاکی در زمین سخت ، یا گو که در وی آ...
-
واژههای همآوا
-
وغیة
لغتنامه دهخدا
وغیة. [ وَغ ْ ی َ ] (ع اِ) اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جزء کوچک . (ناظم الاطباء): وغیة من خیر؛ اندک از خیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
وقیة
لغتنامه دهخدا
وقیة. [ وُ قی ی َ ] (ع اِ) اوقیه . هفت مثقال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وزنی از اوزان قدیمه معادل چهل درهم . جوهری گوید در گذشته چنین بود. (منتهی الارب ). اوقیه هفت مثقال و چهل درهم است و نزد ما شصت وشش درهم و دوسوم درهم است . (از اقرب الموارد)...
-
جستوجو در متن
-
وقطان
لغتنامه دهخدا
وقطان . [ وِ ] (ع ص ، اِ) وِقاط. اِقاط. ج ِ وقیط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وقیط شود.
-
وقاط
لغتنامه دهخدا
وقاط. [ وِ ] (ع اِ) اِقاط . ج ِ وقط، به معنی گو در زمین درشت یا گو که آب گرد آید در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وقط شود. || ج ِ وقیط. (منتهی الارب ). رجوع به وقیط شود.
-
اقاط
لغتنامه دهخدا
اقاط. [ اِ ] (ع ص ، اِ) وِقاط. ج ِوَقیط، بمعنی مرد گران جسم کسل مند از بیخوابی شب . (منتهی الارب ). رجوع به وقیط شود. || ج ِ وَقْط، بمعنی گو در زمین درشت یا گو که آب گرد آید در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وَقْط شود.
-
طلبسة
لغتنامه دهخدا
طلبسة. [ ] (اِخ ) ابن زیاد،از بنی ربیعة. کسی که در یوم وقیط، حنظلة المأمون بن شیبان بن علقمة را اسیر کرد. (عقدالفرید ج 6 ص 46).
-
غرزبن اسود
لغتنامه دهخدا
غرزبن اسود. [ غ َ زُ ن ُ اَس ْ وَ ] (اِخ ) الغرزبن اسودبن شرید از بنی سنان . از کسانی بود که یوم الوقیط (جنگ وقیط) را دریافت . (عقدالفرید چ 1 قاهره ج 6 ص 46).
-
ضرار
لغتنامه دهخدا
ضرار. [ ض ِ ] (اِخ ) ابن القعقاع بن معبدبن زرارة. از سواران عرب که در وقعه ٔ وقیط بکر و تمیم اسیر گرفته شد. وی صحابی است . (عقدالفرید ج 6 ص 46). صاحب عیون الاخبار گوید: حدثنی سهل بن محمد عن الاصمعی قال اخبرنی شیخ مِن ْ مَشْیَختنا، و ربما قال : هارون ...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...