کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسم
لغتنامه دهخدا
وسم . [ وَ ] (ع مص ) نشان کردن و داغ نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). داغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || چیره شدن بر کسی در خوبی و زیبایی و جمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به نیکویی غلبه کردن .(تاج المصادر بیهق...
-
واژههای همآوا
-
وثم
لغتنامه دهخدا
وثم . [ وَ ] (ع مص ) شکستن چیزی را و کوفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به سُم درخستن اسب زمین را. || خون آلود کردن سنگریزه پای را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) ...
-
وثم
لغتنامه دهخدا
وثم . [ وَ ث َ ] (ع مص ) کم علف گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) کمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمی و قلت و تنگی . (ناظم الاطباء).
-
وصم
لغتنامه دهخدا
وصم . [ وَ ] (ع اِ) شکاف چوبی بی جدایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گره چوب . || شکاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ننگ و عار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || عیب . وصمة یکی . (منتهی ...
-
وصم
لغتنامه دهخدا
وصم . [ وَ ] (ع مص ) به شتاب بستن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بستن چیزی را به سرعت . (از اقرب الموارد). || شکافتن چوبی بی جدایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || عیب کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (دها...
-
وصم
لغتنامه دهخدا
وصم . [ وَ ص َ ] (ع اِ) بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرض . (اقرب الموارد). بیماری و مرض . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وسوم
لغتنامه دهخدا
وسوم . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وسم ، به معنی نشان و داغ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وسم شود.
-
کدمة
لغتنامه دهخدا
کدمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) مصدر مرة. (از اقرب الموارد). || داغ و نشان . یقال ماللبعیر کدمة؛اذالم یکن به اثرة ولا وسم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) .
-
توسیم
لغتنامه دهخدا
توسیم . [ ت َ ] (ع مص ) به موسم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به موسم حاضر آمدن . یقال : وسموا و عرفوا، کما یقال عیدوا فی العید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بسی داغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ا...
-
موسوم
لغتنامه دهخدا
موسوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از وسم . نشان کرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث )؛ یا فلان موسوم بالخیر؛ یعنی فلان نشان نیکویی دارد. || داغدار و داغ کرده شده . (ناظم الاطباء). داغدار. (غیاث ) (آنندراج ) : ... و دیگری که به داغ شقاوت موسوم ...
-
داغ کردن
لغتنامه دهخدا
داغ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسویم . (دهار). وسم . (تاج المصادر) (دهار). حسم . (ترجمان القرآن ). کی ّ. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). سمة. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). صماح . (منتهی الارب ). تحویر. (تاج المصادر). آهن تفته برای نشان حیوان بر پوس...
-
خزر
لغتنامه دهخدا
خزر. [ خ َ زَ ] (اِخ ) محالی است در ترکستان که دشت قپچاق نیز گویند. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ). ولف می گوید خزرنام ولایتی است در توران .صاحب برهان قاطع می گوید: نام ولایتی است از ترکستان که مردم آنجا بسیار سفید می باشند ...
-
اسم
لغتنامه دهخدا
اسم . [ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله ٔ اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر که اسم از جهت تضمن اجلال وتشریف مناسبت با معنی سمو دارد و نام نهنده بتعین نام نیک اعلای م...