کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورزیده
لغتنامه دهخدا
ورزیده . [ وَ دَ / دِ ] (ن مف ) مواظب در کار. (ناظم الاطباء). کارکرده . || پیاپی انجام داده . (فرهنگ فارسی معین ). کسی را گویند که مواظبت و ممارست بسیار در کاری داشته باشد. (برهان ) (آنندراج ). ساعی و جاهد. ملازم و مشغول . کارآزموده . کارکشته .از کار...
-
جستوجو در متن
-
نورزیده
لغتنامه دهخدا
نورزیده . [ ن َ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ریاضت نادیده . ناآموخته . ناشی . تازه کار. که مجرب و ورزیده نیست . مقابل ورزیده . رجوع به ورزیده شود.
-
مهبوش
لغتنامه دهخدا
مهبوش . [م َ ] (ع ص ) ورزیده و کسب کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ورزیده . کسب کرده شده . فراهم شده . (ناظم الاطباء).
-
نادیده کار
لغتنامه دهخدا
نادیده کار. [ دی دَ /دِ ] (ص مرکب ) نامجرب . که ورزیده و کاردیده نیست .
-
ورزیدگی
لغتنامه دهخدا
ورزیدگی . [ وَ دَ / دِ ](حامص ) حاصل مصدر است از ورزیدن . ورزیده بودن . تجربه داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ورزیدن شود.
-
دیمتریوس
لغتنامه دهخدا
دیمتریوس .[ م ِ ] (اِخ ) شخص زرگری که در افسنس اقامت ورزیده هیاکل نقره ٔ ارطامیس را می ساخت . (قاموس کتاب مقدس ).
-
کارکشته شدن
لغتنامه دهخدا
کارکشته شدن . [ ک ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجرب شدن . ورزیده شدن . سخت آزموده شدن . و رجوع به معانی کار کشته شود.
-
ناورزیده
لغتنامه دهخدا
ناورزیده . [ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ریاضت ناکشیده . ریاضت نادیده . که ورزیده و کارکشته و ماهر نیست .
-
کهن پیشه
لغتنامه دهخدا
کهن پیشه . [ک ُ هَم ْ / هُم ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کهنه کار. آنکه مدتی دراز به حرفه ای اشتغال ورزیده باشد : در این پیشه چون پیشوای نوی کهن پیشگان را مکن پیروی .نظامی .
-
کهنه قمارباز
لغتنامه دهخدا
کهنه قمارباز. [ ک ُ ن َ / ن ِ ق ِ / ق ُ ] (اِ مرکب ) قمارباز کهنه کار. آنکه در قماربازی تجربه و سابقه ٔ طولانی دارد. ورزیده در قماربازی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
دبیس
لغتنامه دهخدا
دبیس . [ دُ ب َ ] (اِخ )تلمیذ کندی است . و او کار صناعت کیمیا (زرسازی ) و عمل برانیات می ورزیده . او راست : کتاب الجامع. کتاب عمل الاصباغ و المداد و الحبر. (الفهرست ابن الندیم ).
-
قنیة
لغتنامه دهخدا
قنیة. [ ق ُن ْ / ق ِن ْ ی َ ] (ع اِ) آنچه کسب شود. (از اقرب الموارد). مال ورزیده ٔ یخنی نهاده . || (مص ) فراهم آوردن گوسفند و جز آن برای خوردن . (منتهی الارب ).
-
ناداب
لغتنامه دهخدا
ناداب . (اِخ ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: ناداب (به معنی آزاد) پسر هارون که خداوند بواسطه ٔ اینکه خطا ورزیده آتش غریبه بحضور آورد وی را به آتش سوزانید. (از قاموس کتاب مقدس ص 865).
-
متضاغن
لغتنامه دهخدا
متضاغن . [ م ُ ت َ غ ِ ] (ع ص ) با هم کینه ورزنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر کینه ورزیده ودشمنی کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضاغن شود.