کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واخیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واخیده
لغتنامه دهخدا
واخیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) از هم جدا کرده . (برهان ). جدا کرده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (منتهی الارب ). || برزده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پشم و پنبه ٔ برزده و حلاجی کرده را گویند. (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). حلاجی کرده . (آنندرا...
-
جستوجو در متن
-
فاخیده
لغتنامه دهخدا
فاخیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) واخیده . (ناظم الاطباء). برکنده . || حلاجی شده . || گردآورده . رجوع به فاخیدن شود.
-
ذخی
لغتنامه دهخدا
ذخی . [ ذَخ ْی ْ ](ع مص ) واخیده شدن پشم به کمان ندّافی . (منتهی الارب ). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج . || شتابی کردن . (منتهی الارب ). || ذَختهم الرّیح ؛ رسید به آنها باد و نیست ایشان را از آن پرده و مانع.
-
شیده
لغتنامه دهخدا
شیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) زده . محلوج . ندیف . فلخیده . فلخمیده . حلیج . مندوف . منفوش . حلاجی شده . واخیده . (یادداشت مؤلف ): قطن ندیف ؛ پنبه ٔ شیده . (نصاب الصبیان ).
-
مندوف
لغتنامه دهخدا
مندوف . [ م َ ] (ع ص ) پنبه ٔ زده . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ندیف . محلوج . منفوش . حلیج . فلخیده . فلخمیده . واخیده . شیده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
بوهة
لغتنامه دهخدا
بوهة. [ هََ ] (ع اِ) چرغ افتاده پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤنث بوه . (از اقرب الموارد). و رجوع به بوه شود. || مرد لاغر و سبک و گول و بی خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جغد. (منتهی الارب ) (آنند...
-
ندیف
لغتنامه دهخدا
ندیف . [ ن َ ] (ع ص ) پنبه ٔ زده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (دهار). پنبه ٔ ندافی کرده . (فرهنگ خطی ). محلوج . زده . شیده . حلیج . واخیده . منفوش . مندوف . فلخیده . فلخمیده . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) نَدْف . نَد...
-
دجو
لغتنامه دهخدا
دجو. [ دُ ج ُوو ] (ع مص ) تاریک شدن شب . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تاریک گردیدن شب . دَجْوْ. || فروپوشیدن بعض موی بز بعض را و واخیده نشدن . || آرمیدن با زن . || تمام و فراخ گردیدن جامه . || قوی گردیدن اسلام و فروپوشیدن هر چیز را. (منتهی الارب ).
-
حلیج
لغتنامه دهخدا
حلیج . [ ح َ ] (ع ص ) محلوج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پنبه ٔ بریده . (مهذب الاسماء). پنبه ٔ زده . ندیف . شیده . واخیده . مندوف . منفوش . فلخمیده . فلخیده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- قطن حلیج ؛ پنبه که از تخم جدا کرده باشند. (ازمنتهی الارب ) (از آنن...
-
منفوش
لغتنامه دهخدا
منفوش . [ م َ ] (ع ص ) پشم زده . (مهذب الاسماء). پنبه و پشم زده ، ای به کمان ندافی ازهم پاشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ندیف . مندوف . حلیج . محلوج . فلخیده . فلخمیده . غاژده . واخیده . شیده . زده (پنبه و پشم ). (یادداشت مرحوم دهخدا).- عهن منفوش ؛ ...
-
تنفش
لغتنامه دهخدا
تنفش . [ ت َ ن َف ْ ف ُ ] (ع مص ) موی وا تیغ خاستن . (زوزنی ). موی برافراشتن گربه و وا تیغ خاستن موی . || بال جنبانیدن مرغ گویی می ترسد یا می لرزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || واخیده شدن پنبه و پشم و موی ، یقال : نف...
-
محلوج
لغتنامه دهخدا
محلوج . [ م َ ] (ع ص ) حلیج . (منتهی الارب ). قطن محلوج ، پنبه که از پنبه دانه بیرون کرده باشند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). پنبه ٔ زده . پنبه ٔ دانه بیرون کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا). پنبه ٔ بریده . مهذب الاسماء). پنبه ٔ زده شده و بخیده و ...
-
بهار
لغتنامه دهخدا
بهار. [ ب ُ ] (ع اِ) بت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فرستوک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پرستو. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ماهیی است سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پنبه ٔ واخیده . (منت...
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طَ ] (ع مص ) زدن . || زدن به مطرقه . کوفتن . || فال سنگک زدن کاهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ فال زدن . سنگ زدن کاهن . (زوزنی ). و اصله الضرب ، و منه سمیت المطرقة. (زوزنی ) : الطرق و الطیرة و العیافة من الجبت ؛ سنگک زدن و تشأم کردن به چ...