کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیضه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هیضة
لغتنامه دهخدا
هیضة. [ هََ ض َ ] (ع مص ) بازگردان کردن غم واندوه یا خوگر شدن بدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || بازگشتن بیماری بعد بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ناگوارد افتادن طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به راه افتا...
-
واژههای همآوا
-
هیزه
لغتنامه دهخدا
هیزه . [ زَ / زِ ] (اِ) پشت . قفا. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرحوم ادیب پیشاوری میفرمودند هیزه در نواحی پیشاور به معنی پشت و قفا است و کلمه ٔ حیز به معنی اهریمنی آن نیز از اینجا است و لفظ هیره یا حیره ٔ شعر نصاب الصبیان را نیز همین کلمه میدانستند:ریه شش...
-
جستوجو در متن
-
طساءة
لغتنامه دهخدا
طساءة. [ طُ ءَ ] (ع اِ) تخمه و هیضة. (ذیل اقرب الموارد از اللسان ).
-
مجحوف
لغتنامه دهخدا
مجحوف . [ م َ ] (ع ص ) مرد مبتلا به هیضه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که از تخمه شکم روش گرفته باشد و گرفتار هیضه . (ناظم الاطباء). || (در اصطلاح عروض ) جحف آن است که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند، آنگه فاصله از آن بیندازند «تن »بماند «فع»...
-
طین خراسانی
لغتنامه دهخدا
طین خراسانی . [ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین نشابوری است که گفته شد. (اختیارات بدیعی ). گلی است بسیار سفید و خوشبو و خوش طعم و با اندک شوری ، و ضرر خوردن او کمتر از سایر خاکهاست و بعضی که عادت به خوردن گل داشته باشند بجهت کمی ِ مضرت از آن می...
-
امتلا
لغتنامه دهخدا
امتلا. (ع مص ، اِمص ) پر شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه جرجانی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). پری . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انباشتگی . || سیری . (از ناظم الاطباء). پری شکم . (فرهنگ فارسی معین...
-
طین نیشابوری
لغتنامه دهخدا
طین نیشابوری . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مأکول خوانند و آن گِلی است که خام و بریان کرده خورندو بدان تنقل کنند و وی نوعی از طین الحر بود و لون وی بغایت سفید بود مانند اسفیداج و بشیرازی گل سفید خوانند. طبیعت وی سرد و خشک بود و گوین...
-
ناشتا
لغتنامه دهخدا
ناشتا. [ ش ْ /ش ِ ] (ص ) ناهار را گویند که از بامداد باز چیزی نخوردن است . (برهان قاطع) . به معنی نهار که از دیرگاه چیزی نخورده باشد و آن را ناشتاب نیز گویند. (انجمن آرا). کسی که از صبح چیزی نخورده باشد. (فرهنگ نظام ) . گرسنه بودن یعنی نهار ماندن که ...
-
حب القلقل
لغتنامه دهخدا
حب القلقل . [ ح َب ْ بُل ْ ق ِ ق ِ ] (ع اِ مرکب ) اناردانه ٔ دشتی . تخم انار کوهی است . (نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی ). قلقلان . قلاقل . تخم انار دشتی . دانه ٔ قلقل . صاحب اختیارات گوید: بزر رمان بریست بپارسی ناردانه ٔ دشتی خوانند و مغاث بیخ و یست و بمقد...
-
خلفة
لغتنامه دهخدا
خلفة. [ خ ِ ف َ ] (ع اِمص ) آب برکشی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، اخلاف . خِلفة: من این خلفتکم ؛ از کجا آب می کشید. (منتهی الارب ). || اختلاف و آمد و شد شب و روز. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ): هو الذی جع...
-
قلقل
لغتنامه دهخدا
قلقل . [ ق ِ ق ِ ] (ع اِ) گیاهی است که دانه ٔ آن سیاه باشد و نیکو در بوئیدن و نیک محرک باه خصوصاً چون کوفته به کنجد آمیخته به انگبین معجون سازند و آن را قلقلان بضم و قلاقل کعلابط نیز نامند یا آن سرد و نوع گیاه دیگر است و بیخ و ریشه ٔ آن گیاه را مغاث ...
-
تخمه
لغتنامه دهخدا
تخمه . [ ت ُ م َ / م ِ ] (اِ) اصل و نژاد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اصل . نسل و بدین معنی تخم هم آمده است . (شرفنامه ٔ منیری ). از: تخم + ه (نسبت ). پهلوی تخمک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).تخم . ...
-
شادکام
لغتنامه دهخدا
شادکام . (ص مرکب ) کامیاب . (فرهنگ نظام ). فیروزمند.(آنندراج ). کامروا. مظفر. منصور. (ناظم الاطباء). || خوشحال . شادمان . خرم . فَرِح : تا بخانه برد زن را با دلام شادمانه زن نشست و شادکام . رودکی .و یکی فرزند او را نام ثومال و سخت شادکام بود و طرب دو...