کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیجان
لغتنامه دهخدا
هیجان . [ هََ ی َ ] (ع مص ) هیج . هیاج . برانگیخته شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). انگیخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || برانگیختن . (اقرب الموارد). رجوع به هیج و هیاج شود. || (اِمص ) جوش . جوشش . شور....
-
واژههای مشابه
-
تازه آباد هیجان
لغتنامه دهخدا
تازه آباد هیجان . [ زَ دِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان قراتوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است که در 26هزارگزی شمال خاوری دیواندره ، کنار رودخانه ٔ ول کشتی واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 125 تن سکنه دارد، سنی ، کردی . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول ...
-
جستوجو در متن
-
هبهبة
لغتنامه دهخدا
هبهبة. [ هََ هََ ب َ ] (ع اِ) بانگ گشن هنگام هیجان گشنی . (معجم متن اللغة).
-
شور و شعف
لغتنامه دهخدا
شور و شعف . [ رُ ش َ ع َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شوق و هیجان و شادی .
-
نب
لغتنامه دهخدا
نب . [ ن َب ب ] (ع مص ) بانگ کردن تکه وقت هیجان و دویدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). صیحه زدن در هیجان . (از اقرب الموارد) (از المنجد): نب التیس نُباباً؛ بانگ کرد وقت هیجان و دوید. (منتهی الارب ). صاح عند الهیاج و السفاد؛ طلب النکاح . (معجم متن ال...
-
تحریک آمیز
لغتنامه دهخدا
تحریک آمیز. [ ت َ ] (ن مف مرکب ) مهیج . که با هیجان و تحریک آمیخته باشد. که موجب برانگیختگی و هیجان باشد. تهییج کننده ، و معمولاً تهییجی که مخالف آرامش و نظم اجتماع باشد: فلان ، نطقی تحریک آمیز کرد. سخنان تحریک آمیز او مرا بر آن کار واداشت .
-
جنب و جوش
لغتنامه دهخدا
جنب و جوش . [ جُم ْ ب ُ ] (اِ مرکب ) فعالیت بسیار. هیجان . حرکت فراوان . و با آمدن و افتادن صرف شود، گویند: بجنب و جوش آمد، به جنب و جوش افتاد.
-
دقف
لغتنامه دهخدا
دقف . [ دَ ] (ع مص ) برخاستن شهوت علت پشت . (منتهی الارب ). هیجان شهوت ابنه . (ناظم الاطباء). دقوف . و رجوع به دقوف شود.
-
دقوف
لغتنامه دهخدا
دقوف . [ دُ ] (ع مص ) برخاستن شهوت علت پشت . (از منتهی الارب ). هیجان شهوت ابنه . (ناظم الاطباء). دقف . و رجوع به دقف شود.
-
شک دادن
لغتنامه دهخدا
شک دادن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به هیجان و هراس و دلهره و تحریک داشتن کسی بر اثر شنواندن خبری یا حادثه ای ناگوار یا مرتعش ساختن عضوی بر اثر اتصال جریان الکتریکی بدان .
-
شور درافتادن
لغتنامه دهخدا
شور درافتادن . [ دَ اُ دَ ] (مص مرکب ) هیجان و اضطراب حاصل شدن : دلاور به سرپنجه ٔ گاوزورز هولش به شیران درافتاد شور.سعدی .
-
شورنده
لغتنامه دهخدا
شورنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) پریشان شونده . منقلب . || انقلاب کننده . شورش کننده . || به هیجان آینده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مهیج
لغتنامه دهخدا
مهیج . [م ُ هََ ی ْ ی ِ ] (ع ص ) به هیجان آورنده . انگیزاننده .برانگیزنده . برانگیزاننده . آغالنده برآغالاننده . مُهیج . || غبار برانگیزنده . (غیاث ). مُهیج .