کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَرج و مَرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هرج
لغتنامه دهخدا
هرج . [ هَِ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد). || سست از هر چیزی . (منتهی الارب ). ضعیف از هر چیزی . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
هرج و مرج
لغتنامه دهخدا
هرج و مرج . [ هََ ج ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی اتفاق برخلاف هم کاری کنند و هر کرا آنچه از دست آید کند. (برهان ). شلوغ پلوغ . بلبشو. فتنه و آشوب و بی انتظامی . (یادداشت به خط مؤلف ) : خراسان در هرج و مرج افتاد ...
-
جستوجو در متن
-
مرج
لغتنامه دهخدا
مرج . [ م َ رَ ] (ع ص ) شتران بر سر خود به چرا گذاشته . (منتهی الارب ). شترانی که بدون راعی و چراننده ای چرا کنند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). واحد و جمع در آن یکسان است . گویند: بعیر مرج و ابل مرج . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) قلق . اضطراب ....