کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هویج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هویج
لغتنامه دهخدا
هویج . [ هََ ] (اِ) حَویج . نوعی رستنی که بیخ آن را خام یا پخته خورند همچون چغندر. زردک . گزر. رجوع به گزر شود.
-
واژههای همآوا
-
حویج
لغتنامه دهخدا
حویج . [ ح َ ] (ع اِ) آنچه دیگ را باید پختن را. دیگ افزار. دیگ ابزار. || تضیقاً؛ زردک . گرز. کزر اصطفلین . جزر. اسطافولینس . کلمه ٔهویج از حوائج القدر آمده است و با هاء هوز غلط است . (یادداشت مرحوم دهخدا) : خداوند تعالی حمالی را بدرخانه ٔ وی فرستاد ب...
-
جستوجو در متن
-
اسطافولینس
لغتنامه دهخدا
اسطافولینس . [ اِ ن ُ ] (معرب ، اِ) گزر. جزر. زردک . هویج .
-
اسطافیلن
لغتنامه دهخدا
اسطافیلن . [ اِ ل ُ ] (معرب ، اِ) زردک . گزر. جزر. هویج .
-
سفناریه
لغتنامه دهخدا
سفناریه . [ س َ ی َ ] (ع اِ) زردک . هویج . زردک صحرایی . (دزی ج 1 ص 660).
-
اسطافولینس آغریوس
لغتنامه دهخدا
اسطافولینس آغریوس . [ اِ ن ُ ] (معرب ، اِ مرکب ) گزر دشتی . جزر برّی . زردک صحرائی . هویج وحشی .
-
کارتن
لغتنامه دهخدا
کارتن . [ رُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ای که در پلاستهای ریشه ٔ هویج علاوه بر کلروفیل وجود دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 20).
-
بشناقة
لغتنامه دهخدا
بشناقة. [ ب َ ق َ ] (معرب ، اِ) معرب از لاتینی پاستیناکا . (دزی ج 1 ص 91). هویج . زردک . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کزر
لغتنامه دهخدا
کزر. [ ک َ زَ ] (معرب ، اِ) معرب گزر است . زردک . هویج . جزر. (یادداشت مؤلف ) : هر هویجی باشدش کردی دگردر میان باغ از سیر و کزر. مولوی (مثنوی ).از کزر وز سیب و به وز گردکان لذت دوشاب یابی تو از آن . مولوی (مثنوی ).- کزر دشتی ؛ کزر بیابانی . ششقاقل ...
-
سفرانیه
لغتنامه دهخدا
سفرانیه . [ س َ نی ی َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را به معنی «پانه » فرانسه آورده که «پانه » در لغت عرب جزر ابیض است و نفیسی در فرهنگ فرانسه گزر، شقاقل ، جزر، خنزاب ،هویج صحرائی ، زردک معنی کرده است . (دزی ج 1 ص 658).
-
کاجر
لغتنامه دهخدا
کاجر. [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی تخم زردک است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اسم هندی جزر است . (فهرست مخزن الادویه ). گزر. زردک . هویج . این کلمه در زبان اردو به صورت «گاجرا» آمده . رجوع بکاجرا و فرهنگ رازی ص 78شود.
-
اصطفلینة
لغتنامه دهخدا
اصطفلینة. [ اِ طَ ن َ ] (معرب ، اِ) اسطفلینة. یکی اصطفلین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). گزر. جزر.زردک . حویج . هویج . رجوع به اصطفلین شود. و در حدیث قاسم بن مخیمرة آمده است که گفت : ان الوالی لتنحت اقاربه امانته کما تنحت القدوم الا...
-
پلو
لغتنامه دهخدا
پلو. [ پ ُ ل َ / لُو ] (اِ) طعامی است که از برنج کنند و در آن گوشت و کشمش و خرما و مانند آن با ادویه کنند و آن را اقسام است . اگر با یکی از حبوبات مانند عدس و باقلی و لوبیا وماش پخته شده باشد با اضافه ٔ آن کلمه عدس پلو و باقلی پلو و لوبیاپلو و ماش پل...