کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همسری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همسری
لغتنامه دهخدا
همسری . [ هََ س َ ] (حامص مرکب ) برابری و مساوات . (آنندراج ) : شیربیابان را با مرد جنگ همسری و همبری و شرکت است .ناصرخسرو.نی زرّ خالصی ؟ ز پی همسری ّ جوموقوف حکم پله وشاهین چه مانده ای ؟ خاقانی .برون آرش از دعوی همسری کز این پایه دارا کند سروری . نظ...
-
جستوجو در متن
-
همبری
لغتنامه دهخدا
همبری . [ هََ ب َ ] (حامص مرکب ) هم بری . مطابقت . برابری . همسری . هم طرازی : شیر بیابان را با مرد جنگ همسری و همبری و شرکت است . ناصرخسرو.رجوع به همبر شود.
-
عروس شدن
لغتنامه دهخدا
عروس شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به همسری مردی درآمدن دختر یا زن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عزوبت
لغتنامه دهخدا
عزوبت . [ ع ُ ب َ ] (ع اِمص ) عزوبة. بی زنی و مجردی . (ناظم الاطباء). بی همسری . مجرد بودن . رجوع به عزوبة شود.
-
بی شوهری
لغتنامه دهخدا
بی شوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی شوهر. بی شویی . بی همسری . بی زوج بودن زوجه .
-
چشم وهمچشمی
لغتنامه دهخدا
چشم وهمچشمی . [ چ َ / چ ِ م ُ هََچ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) رقابت . همسری کردن با کسی .
-
گوهرخاتون
لغتنامه دهخدا
گوهرخاتون . [ گ َ / گُو هََ ] (اِخ ) دختر سلطان مسعودبن محمدبن ملک شاه بن آلب ارسلان سلجوقی است ، وی ابتدا به همسری داودبن محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقی درآمد و پس از مدتی سلطان مسعود وی را به همسری دومین برادرزاده ٔ خود محمدبن محمود درآورد. (تاریخ گز...
-
شوهری
لغتنامه دهخدا
شوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص ) صفت شوهر. (یادداشت مؤلف ). همسری : دنیا زنی است عشوه ده و دلستان ولیک با کس همی بسر نبرد عهد شوهری .سعدی .
-
همسر آمدن
لغتنامه دهخدا
همسر آمدن . [ هََ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) برابر بودن . همسری کردن : اَیا شاهی که از شاهان نیاید کس تو را همسرایا میری که از میران نباشد کس تو را همتا.فرخی .
-
همسر گردیدن
لغتنامه دهخدا
همسرگردیدن . [ هََ س َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) به همسری درآمدن . زناشویی با کسی را پذیرفتن : تا همسر تو نگردد آن ماه از وی نکنم کمند کوتاه .نظامی .
-
بهمانی
لغتنامه دهخدا
بهمانی . [ ب َ ](ضمیر مبهم ) کنایه از دو چیز یا دو شخص غیرمعین که آنرا پاستار و پیستار گویند. (آنندراج ) : به تخلص نتوان همسری من کردن چه اگر نام فلانی شده یا بهمانی .سنجر کاشی (از آنندراج ).
-
هرمیون
لغتنامه دهخدا
هرمیون . [ هَِ ی ُ ] (اِخ ) دختر منلاس و هلنا. (فوستل دوکولانژ). تنها دختر منلاس و هلن بود. در قدیمترین افسانه ها چنانکه در اودیسه بچشم میخورد چنین روایت شده است که منلاس او را غیاباً نامزد نئوپتولم پسر آشیل کرد و در مراجعت به لاسدمون جشنی برای این ه...
-
کسبوی
لغتنامه دهخدا
کسبوی . [ ک َ ب َ وی ] (ص نسبی ) منسوب است به کسبه که از قراء نسف است . (الانساب سمعانی ) : از فعل زشت و سیرت ناخوب همسری با دیو ابو المظفر خرکنک کسبوی . سوزنی .رجوع به کسبه شود.
-
فارناس
لغتنامه دهخدا
فارناس . (اِخ ) پادشاه کاپادوکیه که آتوسا خواهر کبوجیه پادشاه هخامنشی به همسری او برگزیده شد. نام او را فارناک نیز ضبط کرده اند. رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2123 شود.