کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همانی
لغتنامه دهخدا
همانی . [ هََ ] (ص نسبی ) منسوب به همان که ظاهراً قریه ای است در عراق . (سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
همانی آسمان
لغتنامه دهخدا
همانی آسمان . [ هََ س ْ / س ِ ] (اِ مرکب ) فلک کلی را گویند، و همانی آسمانها افلاک کلیه . و فلک کلی به قول مشهور نُه است به عدد حرکات محسوسه ٔ مختلفه ، چه نُه حرکت مختلف یافته شده : هفت از سبعه ٔ سیاره ، یکی از فلک ثوابت و دیگر فلک معدل النهار که حرک...
-
جستوجو در متن
-
بالغ شدن
لغتنامه دهخدا
بالغ شدن . [ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خود را شناختن .بجای مردان رسیدن . بجای زنان رسیدن . بحد بلوغ رسیدن پسر یا دختر. (ناظم الاطباء). مدرک شدن : شاخ طفلی بود و نوخط گشت و بالغ شد کنون گرد زُمْرُد بر عذارش زآن عیان افشانده اند. خاقانی .از آنکس که بالغ ...
-
برون بردن
لغتنامه دهخدا
برون بردن . [ ب ِ / ب ُ ب ُدَ ] (مص مرکب ) بیرون بردن . خارج کردن : چون سپه را بسوی دشت برون برده بُوَدگردلشکر صدوشش میل سراپرده بُوَد. منوچهری .بعداز هزار سال همانی که اولی زین در درآورند و از آن در برون برند. ناصرخسرو.بترسد خردمند ازین بحر خون کزو ...
-
دلگرانی
لغتنامه دهخدا
دلگرانی . [ دِ گ ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلگران . دلگران بودن . رنجیدگی . آزردگی . (ناظم الاطباء). عتاب . رنجش . کدورت . کینه : هر آن دلگرانی کز آن داشتم بدین ای پسر از تو بگذاشتم . شمسی (یوسف و زلیخا).اگر چند زو مهربانی نداشت بجز درد و جز دلگ...
-
ورزش
لغتنامه دهخدا
ورزش . [ وَ زِ ] (اِمص ، اِ) ورزیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ورزیدن شود. || اجرای مرتب تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی . (فرهنگ فارسی معین ). || کسب . (منتهی الارب ). اکتساب . (یادداشت مؤلف ). به دست کردن . به دست آوردن . حاصل کر...
-
دگرگون
لغتنامه دهخدا
دگرگون . [ دِ گ َ گو ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دگرگونه . دیگرگون . دیگرگونه . تغییر حال یافته . (از برهان ) (ازآنندراج ) (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). متغیر شده و تبدیل شده . (ناظم الاطباء). متغیر. (یادداشت مرحوم دهخدا). از حال بگشته . دگرسان . منقلب ...
-
فلان
لغتنامه دهخدا
فلان . [ ف ُ ] (ع ص مبهم ، ضمیر مبهم ) از نامهای مردم ، و با الف و لام مر غیر مردم را. ج ، فلون . (منتهی الارب ). شخص غیرمعلوم . بهمان : فلان را با فلان چه نسبت ؟ (فرهنگ فارسی معین ). فارسیان به فتح استعمال کنند و خطاست . (آنندراج ). فارسیان یاء در آ...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ی ِ ] [ ای ] (حرف زاید) یکی دیگر از اقسام یاء که مورد بحث کتابهای لغت و دستور واقع شده یاء زاید است . صاحب آنندراج گوید: «و یاء زایده در آخر کلمات درآید اعم از اینکه عربی بود یا فارسی چون نورهان و نورهانی (بالفتح سوغات و راه آورد) و ارمغان و ار...
-
درآوردن
لغتنامه دهخدا
درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) داخل کردن . فروبردن . وارد کردن . بدرون بردن . سپوختن . غرقه کردن . ادخال . (دهار). ایراد. ایلاج . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). غَلغلة. (منتهی الارب ). مُدخَل . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ): ادمان ، اسلاک ، سل...
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و برهان خاص . (غیاث ) (آنندراج ). ج ، بَراهین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : یا أیها النا...
-
بر
لغتنامه دهخدا
بر. [ ب َ ] (حروف اضافه ، اِ) بلندی . (ناظم الاطباء). بالا. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). بالای . زبر. روی . سر. (ناظم الاطباء). مقابل فرود. مقابل پایین . (برهان ). مقابل زیر. بر برای استعلاست و بر زبر و بر بالای و بر روی و امثال آن غلط نباشد و قد...