کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هذیان گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هذیان گفتن
لغتنامه دهخدا
هذیان گفتن . [ هََ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن در هنگام بیماری . (یادداشت به خط مؤلف ) : گفتی آن را به خواب دیده ستم یا کسی گفت پیش من هذیان . فرخی .آنکه تا روز همه شب سخنان راست کندچون به دیوان تو اندر شد گوید هذیان . فرخی .|| گفتن سخنان نامعق...
-
جستوجو در متن
-
چرند گفتن
لغتنامه دهخدا
چرند گفتن . [ چ َ رَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) یاوه گفتن . چرند و پرند گفتن . پرت و پلا گفتن . حرف مفت زدن .هذیان گفتن . سخن بیهوده گفتن . چرت و پرت گفتن . رجوع به «چرند» و «چرندگوی » و «چرند و پرند گفتن » شود.
-
ترت و پرت گفتن
لغتنامه دهخدا
ترت و پرت گفتن . [ ت َ ت ُ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هذیان گفتن . پرت و پلا گفتن . بیهوده گفتن در اثر بیماری یا مستی یا جنون . پراکنده گفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
پریشان گفتن
لغتنامه دهخدا
پریشان گفتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هذیان گفتن . هجر. یاوه گفتن . بیهوده گفتن . یافه سرائی کردن . پراکنده گفتن . باطل گفتن : گفت چندان مبالغه در وصف ایشان بکردی و سخنهای پریشان بگفتی . (گلستان ). و من بعد پریشان نگویم . (گلستان ).
-
پرت و پلا
لغتنامه دهخدا
پرت و پلا. [ پ َ ت ُ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ، از اتباع ) تَرت و پَرت . تندوخند. تارومار. پخش و پلا. تَرت و مَرت . پراکنده . || چرندپرند. هذیان . سخنان نا به وجه .- پرت و پلا شدن ؛ متفرق شدن . پراکنده شدن .- پرت و پلا کردن ؛ متفرق کردن . پراکنده کر...
-
هرزه لاییدن
لغتنامه دهخدا
هرزه لاییدن . [ هََ زَ / زِ دَ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ، ذیل هرزه لای ). هرزه دراییدن . لک درایی کردن . یاوه گفتن . چرند گفتن . بیهوده گفتن . هذیان گفتن . رجوع به هرزه شود.
-
هجر
لغتنامه دهخدا
هجر. [ هَُ ] (ع مص ) پریشان گفتن و هذیان گفتن در خواب و بیماری . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (تاج العروس ). هذیان درآینده در خواب و مرض و پریشان گفتن . (منتهی الارب ). پرت و پلا گفتن . هَجر. هجیری . اهجیری . || بیهوده گفتن . (تر...
-
تهذار
لغتنامه دهخدا
تهذار. [ ت َ ] (ع مص ) بیهوده گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هذیان گفتن . (از اقرب الموارد). || سخت گرم گردیدن روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
دری وری
لغتنامه دهخدا
دری وری . [ دَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حرف یاوه و مفت و مزخرف و بی ربط. (فرهنگ لغات عامیانه ). هذیان . چرند و پرند. سخن بیهوده . لاطائل . (یادداشت مرحوم دهخدا). سخن بی سروته .- دری وری گفتن ؛ پرت و پلا گفتن . ول گفتن . پرت گفتن . مغالطه کردن . جو...
-
بیهوده گفتن
لغتنامه دهخدا
بیهوده گفتن . [ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) یاوه گفتن . لاطائل و بیهوده سخن گفتن . لغو گفتن . یاوه سرایی کردن . تهذار. تفحش . (منتهی الارب ). عتر. لغو. لاغیة و ملغاة. (منتهی الارب ). هجر. (ترجمان القرآن ). هذاء. هذر. هذو. هذی . هذیان . (یادداشت مؤل...
-
هقو
لغتنامه دهخدا
هقو. [ هََ ق ْوْ ] (ع مص )بیهوده گفتن . || هذیان دراییدن . || افسرده و تباه کردن دل کسی را. (منتهی الارب ).
-
هجیری
لغتنامه دهخدا
هجیری . [ هَِ ج ْ جی را ] (ع مص ) هذیان دراییدن در خواب و مرض و پریشان گفتن . || (اِ) خوی و عادت . || حال . (منتهی الارب ).
-
درائیدن
لغتنامه دهخدا
درائیدن . [ دَ دَ ] (مص ) گفتن . (غیاث ). لائیدن . دراییدن : روز کاین از شب بشنید شد آشفته و گفت خامشی کن چه درائی سخن نامحکم . اسدی .شرف مرد به علمست شرف نیست به سال چه درائی سخن یافه همی خیره به خیر. ناصرخسرو.جاهل نرسد به پارسائی بیهوده سخن چرا درا...
-
پرت
لغتنامه دهخدا
پرت . [ پ َ ] (ص ) در تداول عوام ، سخن ناروا و نا به وجه . چرند و پرند. پرت و پلا. ترت و پرت . || از راه به یکسو شو! بَرد! : در زمانیشان بسازد تَرت و مَرت کس نیارد گفتنش از راه پرت ! مولوی . || منحرف از صواب .- از مرحله پرت بودن ؛ از موضوع سخن یا از...