هجر. [ هَُ ] (ع مص ) پریشان گفتن و هذیان گفتن در خواب و بیماری . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (تاج العروس ). هذیان درآینده در خواب و مرض و پریشان گفتن . (منتهی الارب ). پرت و پلا گفتن . هَجر. هجیری . اهجیری . || بیهوده گفتن . (ترجمان عادل بن علی ). فسوس کردن در منطق و سخن زشت و بیهوده و فحش گفتن . (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). || ترک چیزی کردن . ترک کار لازم کردن . (از معجم متن اللغة). هَجر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.