کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدون
لغتنامه دهخدا
هدون . [ هَِ دْ دو ] (ع ص ، اِ) ج ِ هَدّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هدون
لغتنامه دهخدا
هدون . [ هَُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هد. (منتهی الارب ).
-
هدون
لغتنامه دهخدا
هدون .[ هَُ ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ). سکون . (از اقرب الموارد). || ترسیدن . (اقرب الموارد). || آرام دادن . (منتهی الارب ). رجوع به هدن شود. || خوشنود کردن کودک را. || دفن کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تن آسان و فراخ زندگانی شدن . ...
-
جستوجو در متن
-
مهدنة
لغتنامه دهخدا
مهدنة. [ م َ دَ ن َ ] (ع مص ) بیارامیدن . (تاج المصادربیهقی ). فراخ زندگانی شدن و آسودن . (آنندراج ). هدون .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به هدون شود.
-
هد
لغتنامه دهخدا
هد. [ هََدد / هَِدد ] (ع ص ) مرد سست و ضعیف . (منتهی الارب ). ج ، هِدّون . (از اقرب الموارد).
-
هد
لغتنامه دهخدا
هد. [ هََ دد ] (ع ص ، اِ) مرد گرامی نژاد و جوانمرد. (منتهی الارب ). مرد کریم . (اقرب الموارد). || بانگ شتر. (منتهی الارب ). بانگ غلیظ. (اقرب الموارد). || آواز سخت و درشت که از افتادن دیوار و جز آن برآید. (اقرب الموارد). || مرد ضعیف . (اقرب الموارد). ...
-
دفن کردن
لغتنامه دهخدا
دفن کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیر خاک کردن . بزمین کردن . بخاک سپردن . بگور کردن . چال کردن . خاک کردن . در خاک نهادن . اجتنان . جَن ّ. (دهار). طفذ. هدون . (منتهی الارب ) : این خبر [ خبر مادر عبداﷲ ] به حجاج بردند بشگفت بماند و فرمود تا عبداﷲ ...