کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هجنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هجنة
لغتنامه دهخدا
هجنة. [ هَُ ن َ ] (ع اِ) عیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخن معیوب . (منتهی الارب ). عیب و قبح کلام و آنچه سخن را عیب دارد. (اقرب الموارد). || اضاعت علم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): احفظ علمک عن الهجنة و ان للعلم نکداً و آفة و هجنة. (اقرب...
-
جستوجو در متن
-
هجن
لغتنامه دهخدا
هجن . [ هَُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ هجنة؛ عیب و قبح کلام ، یا آنچه کلام را معیوب گرداند. (از اقرب الموارد) : آن سخن باشد سخن نزدیک من کز دین بودو آن سخن کز دین برون باشد نباشد جز هجن . ناصرخسرو.رجوع به هجنة شود.
-
کدانة
لغتنامه دهخدا
کدانة. [ ک َ ن َ ] (ع اِمص ) ناکسی و فرومایگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حقارت . ذلت . یقال ما ابین الکدانة فیه . (ناظم الاطباء). زشتی . هجنة. (از اقرب الموارد).
-
هجونة
لغتنامه دهخدا
هجونة. [ هَُ ن َ ] (ع مص ) هجین گردیدن مرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ناکس و فرومایه گشتن . (منتهی الارب ). || داخل شدن عیب در کلام . (اقرب الموارد). رجوع به هجنة شود.
-
هجان
لغتنامه دهخدا
هجان . [ هَِ ] (ع مص ) هجنة. قبل از بلوغ زناشویی کردن . || گشن گرفتن و زاییدن در دوسالگی . || هجنت زندته ؛ شعله ور نشد آتش زنه با یک زدن چخماق .لم تور بقدحة واحدة. هجانة. هجونة. || بارور شدن درخت خرما در کوچکی . (از معجم متن اللغة).
-
هجانة
لغتنامه دهخدا
هجانة. [ هََ ن َ ] (ع مص ) هجین گردیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة). هجین بودن . (از اقرب الموارد). || ناکس و فرومایه گشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || معیوب شدن کلام . داخل شدن عیب در کلام . (از اق...
-
هجانة
لغتنامه دهخدا
هجانة. [ هَِ ن َ ] (ع اِمص ) گرانمایگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة): هو بین الهجانة. (از تاج العروس ). || نیکویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سپیدی . بیاض . (از اقرب الموارد) (از معجم مت...
-
مقرف
لغتنامه دهخدا
مقرف . [ م ُ رِ ] (ع ص ) اسب بدنژاد. ج ، مقارف .(مهذب الاسماء). اسب و جز آن بدنژاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آنکه مادرش عربیه ٔ اصیل و پدرش غیر آن باشد بدان جهت که اقراف از طرف گشن است و هجنة از جانب ماده . (منتهی الارب ) (آنند...