کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاده
لغتنامه دهخدا
هاده . [ هادْ دَ ] (اِخ ) یکی از پسران یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهم السلام . (تاریخ گزیده ص 37).
-
واژههای مشابه
-
هادة
لغتنامه دهخدا
هادة. [ هادْ دَ ] (ع ص ) مؤنث هادّ. || (اِ) رعد. (اقرب الموارد). تندر و بانگ ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
کاد
لغتنامه دهخدا
کاد. (اِخ ) نام یکی از دوازده پسر یعقوب از کنیزکی بنام فلهه . (از حبیب السیرچ خیام ج 1 ص 59). اولادصلبی او (کاد) شش تن بودند و اعقاب ایشان به وقت شماره ٔ مذکور چهل و یکهزار و پنجاه مرد مبارز بقلم آمدو مقتدای ایشان یاساف بن اعوائیل بود. (ایضاً ج 1 ص 7...
-
حافظ صابونی
لغتنامه دهخدا
حافظ صابونی . [ ف ِ ظِ ] (اِخ ) صادقی کتابدار در مجمعالخواص آرد: از قزوین است . چنین پیر باصفا کم پیدا میشود، بااینکه سن ّ بسیار داشت بسیار شکفته و خوش دل بود. و حقیر [ صادقی کتابدار ] در اوایل جوانی بشرف صحبتش مشرف شده ابیاتی را که میگفتم به اصلاحش ...
-
هامرز
لغتنامه دهخدا
هامرز. [ م َ ] (فعل امر) به زبان پهلوی امر به برخاستن است ، یعنی برخیز. (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا): و معنی هامرز به زبان پهلوی و پارسی آن بود که برخیز. و هامرز را گفت نام تو چنین است که برخیز. (از تاریخ طبری بلعمی ، نسخه ٔ خطی مؤلف ص 225). ...
-
اشترقفا
لغتنامه دهخدا
اشترقفا. [ ] (اِخ ) این کلمه در فهرست رجال تاریخ گزیده ضبط شده و در متن تاریخ چنین آمده است : یهودا، لاوی ، روقین ، شمعون ، مساخارذ، بالون ، دان ، حاد، مفتایل ، اشترقفا، ابنیامین . این یازده پسران یعقوب علیه السلام اند ایشان را اسباط خوانند. (تاریخ گ...
-
جاودان کبیر
لغتنامه دهخدا
جاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغت نامه شود. در این کتاب که بلهجه ٔ استرآبادی است لغات محلی بسیار موجود است که برخی از آنها در ذیل ذکر میگردد: آمی ب...