کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگفتن
لغتنامه دهخدا
نگفتن . [ ن َ گ ُ ت َ ] (مص منفی ) مقابل گفتن : سخن گرچه با وی زهازه بودنگفتن هم از گفتنش به بود.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
لام تا کام نگفتن
لغتنامه دهخدا
لام تا کام نگفتن . [ ن َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هیچ نگفتن . دم نزدن . ما احار جواباً. ما رد علی سوداء و لا بیضاء.
-
جستوجو در متن
-
بی لا و نعم
لغتنامه دهخدا
بی لا و نعم . [ وُ ن َع َ ] (ق مرکب ) (از: بی + لا، بمعنی نه + نعم ، بمعنی آری ) بدون گفتن نه یا آری . لا و نعم نگفتن . || بدون کوچکترین اعتراض . (یادداشت مؤلف ). کنایه از بی گفتگو است . هیچ نگفتن . و رجوع به لا و نعم شود.
-
جویدن
لغتنامه دهخدا
جویدن . [ ج َ دَ ] (مص ) خائیدن . مضغ. جاویدن . رجوع به جاویدن شود. || حرف را جویدن ؛ روشن و صریح نگفتن .
-
خلاف گفتن
لغتنامه دهخدا
خلاف گفتن . [ خ ِ / خ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) موافق واقع نگفتن . غیرواقع گفتن .
-
کشکی
لغتنامه دهخدا
کشکی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کشک . از کشک . || بیخود. بیمعنی . که معنی ندارد. که بی اعتبار است . (از یادداشت مؤلف ).- کشکی گفتن ؛ بیخودی حرف زدن . از روی فکر و بصیرت سخن نگفتن . بیهوده گفتن .
-
کرسمة
لغتنامه دهخدا
کرسمة. [ ک َ س َ م َ ] (ع مص ) خاموش گردیدن و چیزی نگفتن . || چشم فروخوابانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سر فروافکندن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خمش کردن
لغتنامه دهخدا
خمش کردن . [ خ َ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازداشتن کسی را از سخن گفتن . || کشتن ، چنانکه چراغ و شمع را. خموش ساختن . || خاموش شدن . سخن نگفتن : گفت : تش خمش کنید من میخواهم که ... (فیه مافیه ). خمش کرد و هیچ نگفت ... (فیه مافیه ).
-
خود داشتن
لغتنامه دهخدا
خود داشتن . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (مص مرکب ) کف ّ نفس کردن . حفظ خود کردن . مواظب خود بودن . دم نزدن .بیخود سخن نگفتن . (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر خود بدارند با خویشتن بزرگان که باشند از آن انجمن .فردوسی .
-
لا و نعم
لغتنامه دهخدا
لا و نعم . [ وَ ن َ ع َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: لا به معنی نه + نعم به معنی آری ). از قبیل تقابل . از اتباع . و هر دو حرف ایجابند «لا» برای نفی وانکار به معنی نی و نیست و «نعم » برای اثبات و اقراربه معنی آری و بلی . (غیاث ). بحث . جَدَل : گشاد...
-
بغام
لغتنامه دهخدا
بغام . [ ب ُ ] (ع مص ) بانگ کردن آهو بسوی بچه بنرمترین آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن آهو و اشتر و گاو دشتی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن گاو دشتی و گوزن و بز کوهی . (آنندراج ) (منتهی الارب...
-
تغتغه
لغتنامه دهخدا
تغتغه . [ ت َ ت َ غ َ ] (ع مص ) سخن واضح نگفتن . (منتهی الارب ). سخن گفتن بطریقی که فهمیده نشود و سخن واضح نگفتن . (ناظم الاطباء) (از دزی ج 1 ص 147). || آواز کردن : سمعت لهذا الحلی تغتغة؛ ای اصاب بعضه ُ بعضاً فسمعت صوته ُ. (از اقرب الموارد). || (ع اِ...
-
آورد
لغتنامه دهخدا
آورد. [ وَ ] ( ن مف مرخم ) در کلمات مرکبه چون آب آورد و بادآورد و بزم آورد و راه آورد و ره آورد و مادرآورد، مخفف آورده و آوریده است : بروزگار هوای تو کم شود نی نی هوای تو عَرَضی نیست مادرآورد است . خاقانی .- روآورد کردن یا نکردن (در تداول عامه ) ؛ عل...