کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکومنظر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکومنظر
لغتنامه دهخدا
نکومنظر. [ ن ِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) نکودیدار. که ظاهرو قیافه ای خوش و مطبوع و پسندیده دارد : دی همی آمد از بر سلطان آن نکومنظر نکومخبر. فرخی .یمین دولت محمود شهریار جهان خدایگان نکومنظر و نکومخبر. فرخی .شادمان باد و به هر کام که دارد برسادآن نکوخوی نکو...
-
جستوجو در متن
-
نیکودیدار
لغتنامه دهخدا
نیکودیدار. (ص مرکب ) نیک روی . نکومنظر.
-
نکومخبر
لغتنامه دهخدا
نکومخبر. [ن ِ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکونهاد. نیک باطن : دی همی آمد از بر سلطان آن نکومنظر نکومخبر. فرخی .یمین دولت محمود شهریار جهان خدایگان نکومنظر و نکومخبر. فرخی .شاد باش ای کریم بی همتاای نکومنظر و نکومخبر. فرخی .خدای مهر نبوت نمود باز به خلق از آن...
-
نکوخوی
لغتنامه دهخدا
نکوخوی . [ ن ِ ] (ص مرکب ) نکوخو. رجوع به نکوخو شود : شادمان باد و به هر کام که دارد برسادآن نکوخوی نکومنظر نیکومخبر. فرخی .نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت نکوخوئی و نکومخبر و نکومنظر. فرخی .نکوخویان سفیهان را زبونندکه اینان راهوار آنان حرونند.امیرخسرو.
-
نکومنظری
لغتنامه دهخدا
نکومنظری . [ ن ِ م َ ظَ ] (حامص مرکب ) نیکومنظری . زیبائی . نیکودیداری . نکومنظر بودن : دو پاکیزه پیکر چو حور و پری چو خورشید و ماه از نکومنظری .سعدی .
-
نکومذهب
لغتنامه دهخدا
نکومذهب . [ ن ِ م َ هََ ] (ص مرکب ) خوش کیش . مقابل بدمذهب : نکودل است و نکوسیرت و نکومذهب نکونهاد و نکوطلعت و نکوکردار. فرخی .نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت نکوخوئی ونکومخبر و نکومنظر.فرخی .
-
نکودل
لغتنامه دهخدا
نکودل . [ ن ِ دِ ] (ص مرکب ) نیک دل . نکوطینت . نیکوضمیر. نکونیت . خیرخواه . نیک خواه : نکودل است و نکوسیرت و نکومذهب نکونهاد ونکوطلعت و نکوکردار. فرخی .نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت نکوخوئی و نکومخبر و نکومنظر.فرخی .
-
نیکومخبر
لغتنامه دهخدا
نیکومخبر.[ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکومخبر. نیکوسیرت : هم میر نیکومنظری هم شاه نیکومخبری بر منظر و بر مخبر تو آفرین باد آفرین . فرخی .شادمان باد و به هرکام که دارد برسادآن نکوخوی نکومنظر نیکومخبر.فرخی .
-
پاکیزه چهر
لغتنامه دهخدا
پاکیزه چهر. [ زَ / زِ چ ِ ] (ص مرکب ) زیبا. نیکروی . پاکیزه روی . نکومنظر. صبیح المنظر : که پاکیزه چهر است و پاکیزه تن ستوده به هر شهر و هر انجمن .فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 342).
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث حسن . نعت مؤنث از حُسن . نیک . نیکو. خوب : امراءة حسنةالمرأی ؛ زنی خوبروی . نکومنظر. رائقه . مقابل قبیحة. و مقابل سیئة. و مقابل رذیلة: اخلاق حسنة؛ صفات پسندیده .
-
پاکیزه روی
لغتنامه دهخدا
پاکیزه روی . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) زیباروی . نکومنظر. صبیح المنظر. وُضّاء. (صراح ) (منتهی الارب ). واضی ٔ. (منتهی الارب ) : به آمل رسید روز آدینه ... افزون از پانصد ششصدهزار مرد بیرون آمده بودند مردمان پاکیزه روی و نیکوتر. (تاریخ بیهقی ).دلبند خوب صو...
-
نکوسیرت
لغتنامه دهخدا
نکوسیرت . [ ن ِ رَ ] (ص مرکب ) نیکوسیرت .نیک روش . که سیرت او خوب و پسندیده است : نکودل است و نکوسیرت و نکومذهب نکونهادو نکوطلعت و نکوکردار. فرخی .نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت نکوخوئی و نکومخبر و نکومنظر. فرخی .بدین کریمی و آزادگی که داند بودمگر امیرنک...
-
مخبر
لغتنامه دهخدا
مخبر. [ م َ ب َ ] (ع اِ) درون چیزی ، خلاف منظر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درون مرد، خلاف منظر. (ناظم الاطباء). نهان . باطن : کس بود کو را منظر بود و مخبر نی میر هم مخبر دارد بسزا هم منظر. فرخی .در جهان هردو تنی را سخن از منظر او...
-
بی همتا
لغتنامه دهخدا
بی همتا. [ هََ ] (ص مرکب ) بی مانند. بی مثل . (آنندراج ). بی شریک . بی قرین . بی مثل . (ناظم الاطباء). عزیز. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ) (ترجمان القرآن ). نسیج وحده . (مهذب الاسماء). قیوم . قیام . (منتهی الارب ). بی نظیر. بی شبه . بی عدیل . ب...