کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نژندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نژندی
لغتنامه دهخدا
نژندی . [ ن ِ / ن َ ژَ ] (حامص ) غمگینی . دل گرفتگی . ملالت . افسردگی . اندوه . (ناظم الاطباء). غم . ملال . نژند بودن : درستی و هم دردمندی بودگهی خوشی و گه نژندی بود. فردوسی .سلیح و سپاه و درم پیش تست نژندی به جان بداندیش تست . فردوسی .نژندی و هم شاد...
-
جستوجو در متن
-
ناشادانی
لغتنامه دهخدا
ناشادانی . (حامص مرکب ) غمگینی . اندوهگینی . فسردگی . نژندی . غمناکی . ملول و غمزده و افسرده بودن . ناشادمانی . ناشادی . حالت و صفت ناشادان .
-
بژندی
لغتنامه دهخدا
بژندی . [ ب َ ژَ ] (اِ) نامرادی . دردمندی . بیچارگی . تنگی معیشت . (برهان ) (ناظم الاطباء). همانا نژندی را بژندی دانسته اند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). شعوری گوید: حرکت اول کلمه درست معلوم نیست . (فرهنگ شعوری ).
-
ناخفتن
لغتنامه دهخدا
ناخفتن . [ خ ُ ت َ ] (مص منفی ) نخفتن . خواب نکردن .نخوابیدن . بیدار ماندن . به خواب نرفتن : که بر ساز کامد گه رفتنت سرآمد نژندی و ناخفتنت . فردوسی .من از ناخفتن شب مست مانده چو شمشیری قلم در دست مانده . نظامی .شکایت پیش از این روزی ز دست خواب میکردم...
-
دردمندی
لغتنامه دهخدا
دردمندی . [ دَ م َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دردمند. درد داشتن . دردمند بودن . || رنج . آزار. اندوه . حزن . (ناظم الاطباء) : گویند مرا چرا نخندی گریه ست نشان دردمندی . نظامی .دردمندی ّ من سوخته ٔ زار و نزارظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست . ح...
-
شادمانی
لغتنامه دهخدا
شادمانی . (حامص مرکب ) نشاط. خوشحالی . شادی . شادانی . خرمی . سرور. مسرت . انبساط. بشاشت . ابتهاج . فرح .بهجت . عشرت . طرب . در مقابل نژندی و غم : ازو شادمانی ازویت غمست ازویت فزونی ازویت کمست . فردوسی .شد از شادمانی رخش ارغوان که تن را جوان دید و دو...
-
دگرگونه گشتن
لغتنامه دهخدا
دگرگونه گشتن . [ دِ گ َ گو ن َ / ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تغییر یافتن . معکوس شدن . عوض شدن وضع : که اکنون چو روز من اندرگذشت همه کار ترکان دگرگونه گشت . فردوسی . || متغیر شدن . بطوری دیگر شدن . با وضع غیرمعمول گشتن . با وضع غیرمساعد شدن . منقلب شدن ...
-
خدوک
لغتنامه دهخدا
خدوک . [ خ ُ / خ َ ] (اِ) پراکنده و پریشان شدن طبیعت باشد از امور ناملایم . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). برهم زدگی دل که از دغدغه و دست در زیر بغل کردن کسی دیگر را یا از سخن ناملایم بهم رسد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (غیاث اللغات ). || قهر و ...
-
تندی کردن
لغتنامه دهخدا
تندی کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عتاب کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرکشی . درشتی کردن . خشمگین شدن . غضب کردن . خشونت کردن در رفتار و گفتار : بدو گفت مادر، که تندی مکن بر اندازه باید که رانی سخُن . فردوسی .بدو گفت بشتاب و برکش سپاه نگه کن ک...
-
اندوه
لغتنامه دهخدا
اندوه . [ اَه ْ ] (اِ) گرفتگی دل . دلگیری . (برهان قاطع). غم و گرفتگی دل . (آنندراج ). غم وکرب و حزن و آزردگی . (ناظم الاطباء). غمه . (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). شجن . (دهار). غم . ترح . فقر. وحشت . کل ّ. ضجره . کأب . کآبة. کأبة. معطاء....
-
درستی
لغتنامه دهخدا
درستی . [ دُ رُ ] (حامص ) راستی . (آنندراج ). صدق . صحت . حقیقت . واقع : درشت است پاسخ ولیکن درست درستی درشتی نماید نخست . ابوشکور.که میراث بود از شه کیقباددرستی بدان بد کیان را نژاد. فردوسی .تا نباشد به درستی چو یقین هیچ گمان تا نباشد بحقیقت چو عیان...
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ ن ِ ] (ص ) پهلوی : نیزار (ضعیف ، محتاج )، در اراک : نزر (ضعیف ، ناتوان ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). لاغر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (از رشیدی ) (غیاث اللغات ). ضعیف . (برهان قاطع) (آنندر...
-
نژند
لغتنامه دهخدا
نژند. [ ن ِ / ن َ ژَ ] (ص ) اندوهگین . (غیاث اللغات ) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). غمناک . (لغت فرس اسدی ) (برهان قاطع) (انجمن آرا). افسرده . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). پژمرده . فرومانده . (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) ...
-
خوشی
لغتنامه دهخدا
خوشی . [خوَ / خ ُ ] (حامص ) شادی . فرح . سرور. شعف . نشاط. خوشحالی . خرسندی . آسایش . راحت . عشرت . عیش . خرمی . (ناظم الاطباء). خوشدلی . طرب . (یادداشت مؤلف ) : چنین گفت خرم دلی رهنمای که خوشی گزین زین سپنجی سرای . فردوسی .گرازیدن گورو آهو بدشت بری...