کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نيلج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نیلج
لغتنامه دهخدا
نیلج . [ ل َ ] (معرب ، اِ) عصاره ٔ نیل . (منتهی الارب ). مأخوذ از نیله ٔ فارسی و به معنای آن . (ناظم الاطباء). معرب نیله که به نیل مشهور است و بدان چیزها رنگ کنند. (برهان قاطع). || ثوب نیلج ؛ جامه ٔ نیلی . (از مهذب الاسماء). جامه ٔ نیله . (منتهی الا...
-
جستوجو در متن
-
ایساطس
لغتنامه دهخدا
ایساطس . [ ] (اِ) به یونانی نیلج است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
لینج
لغتنامه دهخدا
لینج . [ ن َ ] (اِ) نوعی از اقلیمیاست و آن رادر جزیره ٔ قبرس در معدن مس یابند. نیلج است و نزد بعضی نوعی از اقلیمیای مس است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
لیلنج
لغتنامه دهخدا
لیلنج . [ لی ل َ] (اِ) لیلج . نیلج . نیله . لیلنگ . به معنی لیج است که نیل باشد و به آن چیزها رنگ کنند. (برهان ). ابوریحان در صیدنه آرد: «لس » گوید نیل را گویند و آن بستانی دشتی باشد. اورباسیوس او را اساطوس نام کرده است . و خواص و افعال نیل در حرف نو...
-
سدوس
لغتنامه دهخدا
سدوس . [ س َ ] (ع اِ) نیله است که عصاره ٔ نیل باشد، و آن چیزی است که بدان چیزها رنگ کنند. (برهان ). نیلج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نیل و نیله . || چادر سبز. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || طیلسان . (مهذب الاسماء).
-
لیلنگ
لغتنامه دهخدا
لیلنگ . [ لی ل َ ] (اِ) لیلنج . نیلج . لیلج . نیله . نیل . صاحب آنندراج گوید: اصل در آن نیل رنگ بوده ، لام و جیم تبدیل یافته اند، چنانچه لیلوپل . (آنندراج ). رجوع به لینج شود.
-
نیلنج
لغتنامه دهخدا
نیلنج . [ ل َ ](معرب ، اِ) نیلج . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). معرب نیلنگ است . (از تاج العروس ). عصاره ٔ برگ نیل است . || دخان پیه که زنان بر وَشم پاشند تا نگار سبز نماید. (منتهی الارب ). دوده ٔ پیه که بدان خال کوفته [ وشم ] را سبز کنند. نیلنگ ....
-
لیلج
لغتنامه دهخدا
لیلج . [ لی ل َ ] (اِ) به معنی نیلج است که به فارسی نیله گویند و آن عصاره ٔ نیل است که بدان چیزها رنگ کنند. (برهان ). لیلنج . (آنندراج ).صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: از داروهای چشم است ، سرد و خشک است به درجه ٔ اول و در وی قبضی است و قوی کننده است ....
-
نیله
لغتنامه دهخدا
نیله . [ ل َ / ل ِ] (اِ) عصاره ٔ نیل . (منتهی الارب ) (برهان قاطع). فشارده ٔ نیل . (برهان قاطع). نیلج معرب آن است . (برهان قاطع). فشارده ٔ نیل . عساره ٔ وسمه . (ناظم الاطباء). || اسب کبود. (آنندراج ). بیشتر بر اسب و استر [کبودرنگ ] اطلاق کرده اند. (ا...
-
دخان
لغتنامه دهخدا
دخان . [ دُ ] (ع اِ) دُخّان . (منتهی الارب ). دود که از آتش برآید. (غیاث اللغات ). دود. نحاس . یحموم . (یادداشت مؤلف ). درعرف عامه جسم سیاه بالارونده ای است که محصول آنچه ازآتش سوخته است میباشد. و در اصطلاح حکماء اعم از تعریف مذکور است و عبارتست از ...
-
نیل
لغتنامه دهخدا
نیل . (اِ) گیاهی است که عصاره ٔ آن را نیله و نیلج گویند و بدان رنگ کنند. برگ نیل را با آب گرم می شویند و کبودگی و کدورت آن دور کنند و آب را نگاه دارند تا همچو گل به تک نشیند پس آب را می ریزند و نیله را خشک کنند، و آن مبرد است و مانع جمیع اورام در ابت...