کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوعی کوسه ماهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صورت نوعی
لغتنامه دهخدا
صورت نوعی . [ رَ ت ِ ن َ / نُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صورت نوعیه . جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدو...
-
جستوجو در متن
-
کوسه ماهی
لغتنامه دهخدا
کوسه ماهی . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به کوسه شود.
-
خرست
لغتنامه دهخدا
خرست . [خ َ رَ ] (اِ) کوسه . کوسج ، و آن ماهی است . (از الجماهر بیرونی ص 143 و 144). رجوع به کوسه و کوسج شود.
-
بمبک
لغتنامه دهخدا
بمبک . [ ب َ ب َ ] (اِ) کوسه ، که نوعی ماهی است . (یادداشت مرحوم دهخدا). سگ ماهی . از ماهیهای خلیج فارس ، به وزن متوسط دو کیلوگرم و طول یک متر. اهالی بندرلنگه روغن جگر آن را به مصارف طبی میرسانند. از گوشت آن بعنوان خوراک حیوانات و کود استفاده میشود. ...
-
اره ماهی
لغتنامه دهخدا
اره ماهی . [ اَرْ رَ/ رِ ] (اِ مرکب ) نوعی ماهی غضروفی از دسته ٔ سگ ماهیها بطول تقریبی 2 متر که در جلو سرش زائده طویل استخوانی بنام رُستر (بدرازی حدود 1/5 متر) وجود دارد، در لبه های این زائده تعدادزیادی دندانهای نوک تیز و برنده قرار دارد که بظاهر بشک...
-
بنبک
لغتنامه دهخدا
بنبک . [ بُم ْ ب ُ / بَم ْ ب َ ] (ع اِ) جانوری است مانند دلفین ، یا ماهیی است که آدمی را دو نیم کرده از حلق فرومی برد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کوسه ماهی معروف . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
کوسه
لغتنامه دهخدا
کوسه . [ س َ / س ِ ] (ص ) معروف است یعنی شخصی که او را در چانه و زنخ زیاده بر چند موی نباشد. (برهان ) (آنندراج ). کسی که وی را در چانه موی نباشد و یا چند موی بیش نبود. (ناظم الاطباء). کسی که بعد از وقت برآمدن ریش موی ریش او نروییده باشد. (غیاث ). در ...
-
کوسج
لغتنامه دهخدا
کوسج . [ س َ / ک َ س َ ](معرب ، ص ) فارسی است معرب . (منتهی الارب ). کوسه . فارسی است معرب . (آنندراج ). مأخوذ از فارسی کوسه . (ناظم الاطباء). اثط. و او کسی است که ریش او بر زنخ باشد نه بر رخسارها. ازهری گفت : کوسج در عربی ریشه ای ندارد. بعضی گفته ا...
-
ماهی
لغتنامه دهخدا
ماهی . (اِ) ترجمه ٔ سمک و حوت . (آنندراج ).حیوانی که در آب زیست دارد و دارای ستون فقری می باشد و به تازی حوت نامند. (ناظم الاطباء). در اوستا، «مسیه » (ماهی ). پهلوی ، «ماهیک » . هندی باستان ، «مستیه » (ماهی ). کردی ، «ماسی » . بلوچی ، «ماهی » ، «ماهی...
-
حزر
لغتنامه دهخدا
حزر. [ ح َ ] (ع اِ) شیر ترش . (معجم البلدان ). ماست نیک ترش . حزراء. || قول حدس . (معجم البلدان ). || کوسه . کوسج . خرست . ماهی موذی معروف . بیرونی آرد: فراء گوید لخم همان ضفدع است . و ابوالعباس عمانی گوید: لخم بفارسی فیشواذ است که موذی نباشد وموذی آ...
-
سوک
لغتنامه دهخدا
سوک . (اِ) مصیبت . (فرهنگ اسدی ). ماتم . تعزیت . مصیبت . (اوبهی ). رجوع به سوگ شود. || گوشه . زاویه . کنج . (یادداشت بخط مؤلف ): سه سوک ؛ مثلث . چهارسوک ؛ مربع. || (ص ) کوسه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ اسدی ). آنکه ریش تنک دارد. (یادداشت بخط مؤلف ).- س...
-
خالصه
لغتنامه دهخدا
خالصه . [ ل ِ ص َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه است . این دهستان در شمال باختر کرمانشاه از 6 الی 45 هزارگزی واقع میباشد. خلاصه ٔ اطلاعات جغرافیایی آن بدین قرار است : حدود: از شمال به دهستان میان دربند، از طرف باختر به دهستان سن...
-
خلیج فارس
لغتنامه دهخدا
خلیج فارس . [ خ َ ج ِ ] (اِخ ) نام پیشرفتگی دریایی است در خشکی که بین ایران و شبه جزیره ٔ عربستان واقع است . طول آن 800هزار گز و از شطالعرب بسوی جنوب شرقی تا شبه جزیره ٔ مسندم در عمان ممتد است و از طریق دریای عمان با اقیانوس هند ارتباط دارد و تنگه ٔ ...
-
نادرشاه افشار
لغتنامه دهخدا
نادرشاه افشار. [ دِ هَِ اَ ] (اِخ ) سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است . وی در 28 محرم سال 1100 هَ . ق . درناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل هائی است که شاه عباس کبیر به دوران سلطنت خ...