کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نودولت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نودولت
لغتنامه دهخدا
نودولت . [ ن َ / نُو دَ / دُو ل َ ] (ص مرکب ) مردم بداصل نانجیب تازه به دولت رسیده . (ناظم الاطباء). آنکه تازه به مال و جاه رسیده . (فرهنگ فارسی معین ). نوکیسه . (آنندراج ). ندیدبدید. تازه به دوران رسیده . (یادداشت مؤلف ). بی بته . جانَگرفته . کم ظر...
-
جستوجو در متن
-
نودولتی
لغتنامه دهخدا
نودولتی . [ ن َ / نُو دَ / دُو ل َ ] (حامص مرکب ) تازه به دوران رسیدگی . جانَگرفتگی . صفت نودولت . || به عزت رسیدن پس از مذلت : کوس نودولتی از بام سعادت بزنم گر ببینم که مه نوسفرم بازآید. حافظ.رجوع به نودولت شود.
-
اندی
لغتنامه دهخدا
اندی . [ اَ ن َ ] (ص مرکب ) در لهجه ٔ قزوین ، نودولت . تازه بدوران رسیده . ندیده . (یادداشت مؤلف ) .
-
تازه بدوران رسیده
لغتنامه دهخدا
تازه بدوران رسیده . [ زَ / زِ ب ِ دَ / دُو رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی که از درجه ٔ پست بدرجه ٔ بلند ترقی کرده و مغرور شده باشد. (فرهنگ نظام ). آنکه مال و منزلتی نداشته و بنوی دارا شده باشد. نودولت . ندیدبدید. نوکیسه . رجوع به نودولت شود.
-
نومال
لغتنامه دهخدا
نومال . [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) نودولت . تازه به دوران رسیده . (یادداشت مؤلف ). به تازگی صاحب مال و منال شده : با شیخان و نومالان ... صحبت مدارید. (عبید زاکانی از یادداشت مؤلف ).
-
ندیدبدید
لغتنامه دهخدا
ندیدبدید. [ ن َ ب َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تازه به دوران رسیده . تازه به عرصه رسیده . نوخاسته . نودولت . نوکیسه .- امثال : ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید .|| خرده نگرش . اندک بین . اندک نگرش . که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف ). || سخت لئی...
-
ندیده
لغتنامه دهخدا
ندیده . [ ن َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دیده نشده . رؤیت ناشده . نادیده . پنهان از نظر. نامرئی : خدای ندیده . || (ق مرکب ) بی آنکه ببیند. بدون رؤیت .- ندیده خریدن ؛ بی مشاهده و معاینه و دیدن خریدن . || (ن مف مرکب ) ندیدبدید. نودولت . نوکیسه . تازه...
-
خودرو
لغتنامه دهخدا
خودرو. [ خوَدْ / خُدْ ] (نف مرکب ) که نکِشته و ننشانده اند. که تخم آن نکشته اند. که بی افشاندن تخم یا غرس نهال روید. نبات وحشی . دیمی . که بی کشتن روید. (یادداشت بخط مؤلف ). خودرسته و بخودی خود سبزشده ناکاشته . (ناظم الاطباء). خودروی : نه این زمان د...
-
نوکیسه
لغتنامه دهخدا
نوکیسه . [ ن َ / نُو س َ / س ِ ] (ص مرکب ) نودولت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنکه تازه به مال و دارائی رسیده . مقابل کهن کیسه . تازه به دوران رسیده . (فرهنگ فارسی معین ). ندیدبدید. تازه به دولت رسیده : ز نوکیسه مکن هرگز درم وام که رسوائی و جنگ آرد ...
-
شارف
لغتنامه دهخدا
شارف . [ رِ ] (ع ص ) تیر کهنه و دیرینه . (منتهی الارب ). یقال سهم شارف ، اذا وصف بالعتق و القدم . (اقرب الموارد). || مرد قریب بشرافت و بزرگی رسیده . (منتهی الارب ). الشارف من الناس ؛ الذی سیصیر شریفاً عن قلیل . (اقرب الموارد). نودولت . || (اِ) اشتر پ...
-
نوخاسته
لغتنامه دهخدا
نوخاسته . [ ن َ / نُو ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) تازه برخاسته و بلندشده . (ناظم الاطباء). || نودمیده . نوشکفته . نورس . نورُسته : زلیخای پژمرده ٔ کاسته بشد همچو شمشاد نوخاسته . شمسی (یوسف و زلیخا).کی برست آن گل خندان و چنین زیبا شدآخر این غوره ٔ نوخاست...
-
خودروی
لغتنامه دهخدا
خودروی . [ خوَدْ / خُدْ ](نف مرکب ) آنچه نکشته و ننشانده اند. آن نباتی که تخم آن نکشته اند. (یادداشت مؤلف ). خودرو : نرگس سیراب یابی اندر او وقت تموزلاله ٔ خودروی بینی اندر او گاه خزان . فرخی .در کف لاله ٔ خودروی نهد سرخ قدح راغ همچون پر طوطی شود از...
-
تنگ چشم
لغتنامه دهخدا
تنگ چشم . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از مردم بخیل و ممسک باشد. (برهان ). کنایه از بخیل و نوکیسه . (انجمن آرا) (آنندراج ). بخیل و ممسک و نودولت . (غیاث اللغات ). بخیل و ممسک و فقیر ارذل . (شرفنامه ٔ منیری ). بخیل و ممسک و حریص . (ناظم...
-
دوران
لغتنامه دهخدا
دوران . [ دَ ] (از ع ، اِمص ، اِ) گردش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ لغات مؤلف ). گرد. گردی . چرخ . طوران . گردانی . چرخش . دوران به سکون و او در اصل به فتح «واو» است . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 4 ص 16) (از یادداشت مؤلف ). چرخه . (...