نودولت . [ ن َ / نُو دَ / دُو ل َ ] (ص مرکب ) مردم بداصل نانجیب تازه به دولت رسیده . (ناظم الاطباء). آنکه تازه به مال و جاه رسیده . (فرهنگ فارسی معین ). نوکیسه . (آنندراج ). ندیدبدید. تازه به دوران رسیده . (یادداشت مؤلف ). بی بته . جانَگرفته . کم ظرفیت . نوخاسته :
یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کاینهمه ناز از غلام ترک و استر می کنند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.