کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهمة
لغتنامه دهخدا
نهمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) حاجت . نیاز. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || شهوة در چیزی . (از متن اللغة).بلوغ همت و خواهش در چیزی . (از اقرب الموارد). || آوازی که بدان شتر را زجر کنند. (منتهی الارب ). || بانگ : نهمةالاسد؛ بانگ شیر. نهم...
-
واژههای همآوا
-
نحمة
لغتنامه دهخدا
نحمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) سرفه . (منتهی الارب ). سعلة. (المنجد) (اقرب الموارد از لسان ). || صوت : سمعت نحمة من نعیم ؛ أی صوتاً. (از اقرب الموارد).
-
نحمة
لغتنامه دهخدا
نحمة. [ ن ُ م َ ] (ع مص ) نحم . (ناظم الاطباء). رجوع به نحم شود.
-
نهمت
لغتنامه دهخدا
نهمت . [ ن َ م َ ] (ع اِ) مراد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کمال مطلوب . غایت آرزو. کمال مقصود. ایده آل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نهمة شود : کامران باش و به نهمت رس و بی انده زی شادمان باش و ز جان و ز جوانی برخور. فرخی .به کام و همت و نهمت رسیده گیر...
-
جستوجو در متن
-
ناهم
لغتنامه دهخدا
ناهم . [ هَِ ] (ع ص ) صارخ . (المنجد). نعت فاعلی از نهم و نهمة است . رجوع به نهم شود.
-
غذم
لغتنامه دهخدا
غذم . [ غ ُ ذَ ] (ع ص )شخص پرخوری که همه چیز میخورد. (اقرب الموارد). الاکول یأکل کل شی ٔ مع نهمة. (تاج العروس ). || (اِ) نوعی از گیاه ترش . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
نهمت
لغتنامه دهخدا
نهمت . [ ن َ م َ ] (ع اِ) مراد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کمال مطلوب . غایت آرزو. کمال مقصود. ایده آل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نهمة شود : کامران باش و به نهمت رس و بی انده زی شادمان باش و ز جان و ز جوانی برخور. فرخی .به کام و همت و نهمت رسیده گیر...
-
نهیم
لغتنامه دهخدا
نهیم . [ ن َ ] (ع ص )نیک آزمند خوردن و گرسنه چشم که سیر نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). که به نَهَم مبتلاست . (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به نَهِم شود. || (اِ) آوازی است و توعدی و زجری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
-
نهم
لغتنامه دهخدا
نهم . [ ن َ ] (ع اِ) آوازی و سرزنشی و توعدی که بدان شترو جز آن را زجر کنند. (منتهی الارب ). توعد. || (مص ) زجر کردن به بانگ و راندن ستور را در راه . نهمة. (از منتهی الارب ). بانگ زدن و زجر کردن شتر را تا تندتر رود. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ن...