کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهضة
لغتنامه دهخدا
نهضة. [ ن َ ض َ ] (ع اِ) واحد نهض است . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نهض به معنی عتب شود. || حرکت . جنبش . (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). کان منه نهضة الی کذا؛ ای حرکة. (اقرب الموارد). رجوع به نهضت شود. || طاقت . قوت . (متن اللغة) ...
-
نهضة
لغتنامه دهخدا
نهضة. [ ن ُ ض َ ](ع اِمص ) اسم است انتهاض را. (از متن اللغة). رجوع به انتهاض به معنی قیام شود. || حرکت . (متن اللغة). ج ، نهضات . نیز رجوع به نَهضَة و نهضت شود.
-
واژههای همآوا
-
نهزت
لغتنامه دهخدا
نهزت . [ ن ُ زَ ] (ع اِ) فرصت . (یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود. || غنیمت . (یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود.
-
نهزة
لغتنامه دهخدا
نهزة. [ ن ُ زَ ](ع اِ) فرصت . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). پروای کار. (منتهی الارب ). ج ، نُهَز. || غنیمت . (منتهی الارب ). اسم للشی ٔ الذی هو لک معرض ، کالغنیمة. (متن اللغة). غارت . (ناظم الاطباء). || گویند: هو نهزةالمختلس ؛ ای صید ...
-
نهضت
لغتنامه دهخدا
نهضت . [ ن َ ض َ / ن ُ ض َ ] (ع اِمص ) برخاستن و قصد کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به نهضة شود. || کوچ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قیام . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز). رحلت . هجرت . حرکت . روانگی . (ناظم الاطباء). عزیمت ....
-
نحزة
لغتنامه دهخدا
نحزة. [ ن َ ح ِ زَ ] (ع ص ) تأنیث نَحِز. (منتهی الارب ). رجوع به نحز شود.
-
نحضة
لغتنامه دهخدا
نحضة. [ ن َ ض َ ] (ع اِ) پاره ٔکلان از گوشت یا گوشت آکنده و پر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قطعه ٔ کلانی از نحض . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نهاض
لغتنامه دهخدا
نهاض . [ ن ُ / ن ِ ] (ع اِ) نهاض الطریق ؛ بلندی های راه و عقبه های آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (متن اللغة) (المنجد). || ج ِ نهضة. (از المنجد) (از متن اللغة).رجوع به نهضة شود. || سرعت . (المنجد) (متن اللغة). || (مص ) مقاومت کردن با هم و براب...
-
متخاذل
لغتنامه دهخدا
متخاذل . [ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) فروگذارنده یکدیگر را و بریده شونده از یکدیگر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). یقال : فلان نوؤه متخاذل و نهضه متواکل . (اقرب الموارد). || متنفر و کسی که از اعانت دیگری کراهت داشته باشد. (ناظم الاطباء) || سست پای . (ناظم ا...
-
نهضت
لغتنامه دهخدا
نهضت . [ ن َ ض َ / ن ُ ض َ ] (ع اِمص ) برخاستن و قصد کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به نهضة شود. || کوچ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قیام . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز). رحلت . هجرت . حرکت . روانگی . (ناظم الاطباء). عزیمت ....