کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ننه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ننه
لغتنامه دهخدا
ننه . [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ ] (اِ)در تداول ، مادر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).والده . || مادربزرگ . جده . (فرهنگ فارسی معین ). || خدمتکار زن مخصوصاً اگر پیر باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین ).- ننه جان ؛ مادرجان . کلمه ای ک...
-
ننه
لغتنامه دهخدا
ننه . [ ن َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالک از بخش مریوان شهرستان سنندج که 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات ، محصولش غلات و لبنیات و توتون ، شغل اهالیش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
واژههای مشابه
-
ننه حوا
لغتنامه دهخدا
ننه حوا. [ ن َ ن َ / ن ِ ح َوْ وا ] (اِخ ) در تداول ، حوا. مادر آدمیان . مقابل باباآدم . رجوع به حوا شود. || (اِ مرکب ) در گیاه شناسی ، نام گیاهی است از تیره ٔ چتریان که یکساله است و برگهائی شبیه برگ زردک دارد و ارتفاعش بین 30 تا 90 سانتی متر است و ب...
-
ننه کران
لغتنامه دهخدا
ننه کران . [ ن ُ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل که 792 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
بچه ننه
لغتنامه دهخدا
بچه ننه . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ن َ ن ِ ] (اِ مرکب ) طفل مورد علاقه ٔ مادر. || (ص مرکب ) ننر. نازپرورده . || پخمه . || بی تجربه . ناآزموده . که تجربه ندارد. که راه و رسم نداند. ناشی در کارها. دنیانادیده . کارنادیده .
-
جستوجو در متن
-
نه نه
لغتنامه دهخدا
نه نه . [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ ] (اِ) ننه . رجوع به ننه شود.
-
دده بزم آرا
لغتنامه دهخدا
دده بزم آرا. [ دَ دَ ب َ ] (اِخ ) نامی از نامهای کنیزکان سیاه : مثل دده بزم آرا. || یکی از ائمه ٔ اربعه ٔ کتاب کلثوم ننه . از زنان صاحب رای در کتاب کلثوم ننه . یکی از مفتیه های کتاب کلثوم ننه .
-
باجی یاسمن
لغتنامه دهخدا
باجی یاسمن .[ س َ م َ ] (اِخ ) یکی از ائمه ٔ فقه کتاب کلثوم ننه .
-
نانا
لغتنامه دهخدا
نانا. (اِخ ) نَنَّه . (دزی ج 2 ص 632). نام مجسمه ٔ ربةالنوع اِرخ است که در سومر بوده است و آن را «نه نه » هم گفته اند. این مجسمه در حدود 2280 سال ق . م . به دست عیلامی ها - که شهر او را تصرف کردند - به غارت رفت . رجوع به ایران باستان ص 117 شود.
-
شلی
لغتنامه دهخدا
شلی . [ ش ُ ] (اِخ ) (اِبرام ) یکی از بازیگران تآترهای روی حوضی و مظهر بی عرضگی و ننری و بچه ننه بودن و تنبلی و بیکارگی است . این «پرسوناژ» معمولاً با «سیاه » روی صحنه می آید. سر و وضع و لباسش از باطنش خبرمی دهد. معمولاً گیوه یا کفش هایش پیش پای او م...
-
فلیفله
لغتنامه دهخدا
فلیفله . [ ف ُ ل َ ف َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) میوه ٔ درخت عود است و آن را ثمرةالعود گویند، و در لغت اندلس نانخواه را که زنیان باشد فلیفله خوانند. (برهان ). ننه حوا. (فرهنگ فارسی معین ). و بعضی ثمر پنجگشت را فلیفله خوانند. (اختیارات بدیعی ).
-
پدندر
لغتنامه دهخدا
پدندر. [ پ ِ دَ دَ ] (اِ مرکب ) پدراندر. ناپدری . شوهر مادر. شوی مادر. پدر سببی . خسر. پدراندر. شوهر ننه : از پدر چون از پدندر دشمنی بیند همی مادر از کینه بر او مانند مادندر شود. لبیبی (از صحاح الفرس ).این کلمه را برخی پَدَنْدَر و بعضی پَدْنَدَر نیز ...
-
مادرمرده
لغتنامه دهخدا
مادرمرده . [ دَ م ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی که مادرش مرده باشد. کسی که در سوک مادرش غمگین و دل افسرده باشد : مرا بگذار تا گریم بدین روزتو مادرمرده را شیون میاموز.نظامی .|| کلمه ای است اظهار شفقت را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترکیبی است که در مق...