کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمناکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمناکی
لغتنامه دهخدا
نمناکی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) رطوبت . تری . مرطوبی . (ناظم الاطباء). بلالة. بلل . بلة. نداوت . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
نمگینی
لغتنامه دهخدا
نمگینی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) نمگین بودن . نمناکی . رطوبت . تری .
-
نمی
لغتنامه دهخدا
نمی . [ ن َ ] (حامص ) تری . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نمناکی . مرطوبی . || سردی . (ناظم الاطباء).
-
تلل
لغتنامه دهخدا
تلل . [ ت َ ل َ ] (ع اِ) تری و نمناکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
لختینه
لغتنامه دهخدا
لختینه . [ ل َ ن َ ] (اِ) جایی بر ستونهای چوبین که از زمین بقدر هفت یا هشت گز بلند و مرفوع باشد و مردم بالای آن بخسبند تا از زحمت نمناکی زمین محفوظباشند. (آنندراج ). کَتام ، کُتام (در لهجه ٔ گیلان ).
-
ممروتة
لغتنامه دهخدا
ممروتة. [ م َ ت َ ] (ع ص ) ارض ممروتة؛ زمینی که از بسیاری نمناکی وتری علف نرویاند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). زمین بی گیاه . (شرح قاموس ). مرت . (اقرب الموارد).
-
نداوت
لغتنامه دهخدا
نداوت . [ ن َ وَ ] (ع اِمص ) نداوة. تری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نمناکی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رطوبت . ندی . ندوت . نم : هوا از لطافت در او مشک ریززمین از نداوت در او چشمه خیز. نظامی .رجوع به نداوة شود.
-
غمق
لغتنامه دهخدا
غمق . [ غ َ م َ ] (ع مص ) نمگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). نم برآمدن از زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نم نشستن بر زمین . نمناک شدن زمین . غمقت الارض غمقاً؛ رکبها الندی ، فهی غَمِقة. || تباه شدن گیاه از بسیاری نمناکی و تری . (از ...
-
بلالة
لغتنامه دهخدا
بلالة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) تری . نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ): طویت فلانا علی بلالته ؛ تحمل او را کردم با وجود بدی و عیبی که در او بود، یا با او مدارا کردم در حالی که بقیه ای از مودت و دوستی ...
-
عرص
لغتنامه دهخدا
عرص . [ ع َ رِ ] (ع مص ) پراکنده درخشیدن برق . (از منتهی الارب ). مضطرب شدن برق . (از اقرب الموارد). || نشاط و شادمانی نمودن . (از منتهی الارب ). فعال و بانشاط شدن . (از اقرب الموارد). نشاطی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بوی نم گرفتن خانه و گیاه . (...
-
عک
لغتنامه دهخدا
عک . [ ع َک ک ] (ع ص ) یوم عک ؛ روز گرم . (منتهی الارب ). روز سخت گرم همراه نمناکی و نوزیدن باد. (از اقرب الموارد). || رجل عک ؛ مرد درشت سطبر. (منتهی الارب ). مرد صلب و شدید. (از اقرب الموارد). || (اِ) ائتزر فلان ازرة عک وک ؛ فلان هر دو طرف شلوار را ...
-
اردوی سوره
لغتنامه دهخدا
اردوی سوره . [ اَ رِ رَ ] (اِخ ) (از: ارد اوستائی ، به معنی بالا برآمدن و منبسط شدن و افزودن و بالیدن و اردوی بقول بارتولمه بمعنی رطوبت و نمناکی است + سوره ،قوی و قادر) صفت است برای ایزد اناهیته (ناهید). رجوع شود به یشتها تألیف پورداود ج 1 صص 158-17...
-
بلة
لغتنامه دهخدا
بلة. [ ب ِل ْ ل َ ] (ع اِ) تری و نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || خیر، ضد بدی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چرب زبانی . فصاحت . (منتهی الارب ). و گویند قرار گرفتن زبان است بر مخارج حروف ، گویند ما أحسن بلته ،هرگاه...
-
بلال
لغتنامه دهخدا
بلال . [ ب ِ ] (ع اِ) آب . (منتهی الارب ). ماء. (اقرب الموارد). بَلال یا بُلال . رجوع به بَلال شود. || تری و نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : بفرش وجامه توانگر شدم همی پس از آنک بحبس جامه ٔ من شال بود و فرش بلال نگاه کن که چگونه زید کسی در...