غمق . [ غ َ م َ ] (ع مص ) نمگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). نم برآمدن از زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نم نشستن بر زمین . نمناک شدن زمین . غمقت الارض غمقاً؛ رکبها الندی ، فهی غَمِقة. || تباه شدن گیاه از بسیاری نمناکی و تری . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.