کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفیسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفیسه
لغتنامه دهخدا
نفیسه . [ ن َ س َ /س ِ ] (از ع ، ص ) چیزهای گران مایه و پسندیده و لطیف ومرغوب . (ناظم الاطباء). نفیسة. رجوع به نفیسة شود.
-
واژههای مشابه
-
نفیسة
لغتنامه دهخدا
نفیسة. [ ن َ س َ ] (ع ص ) تأنیث نفیس . ج ، نفائس . رجوع به نفیس شود.
-
احجار نفیسه
لغتنامه دهخدا
احجار نفیسه . [ اَ رِ ن َ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به احجار کریمه شود.
-
جستوجو در متن
-
نفائس
لغتنامه دهخدا
نفائس . [ ن َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِنفیسة. رجوع به نَفیسَة و نیز رجوع به نفایس شود.
-
ذوقیات
لغتنامه دهخدا
ذوقیات . [ ذَ / ذُو قی یا ] (ع اِ) علوم و فنون ذوقیة شعر و موسیقی و نقاشی و متفرعات آن ، چون حجاری و حکاکی و خوشنویسی و مانند آن . صنایع نفیسة. صنایع ظریفة.
-
عین الشمس
لغتنامه دهخدا
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ](ع اِ مرکب ) چشمه ٔ آفتاب . قرص خورشید. رجوع به عین شود. || عین الهر، که یکی از احجار نفیسه باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عین الهر شود.
-
ساغری سوخته
لغتنامه دهخدا
ساغری سوخته . [ غ َ ی ِ ت َ / ت ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی چرم گرانبها که کتب نفیسه ٔ قدیم را بدان جلد میکردند. رجوع به ساغری شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الطرفی . وی کاتب نسخه ٔ نفیسه ای از میزان الحکمة است که در بندر هرمز استنساخ کرده است . (حاشیه ٔ ص 161 از تتمه ٔ صوان الحکمه چ لاهور).
-
دها
لغتنامه دهخدا
دها. [ دَ ] (هندی ، اِ) به فارسی هندی ده روز اول محرم . (ناظم الاطباء). || شبیه قبر حسنین علیهما السلام و یا شبیه بنایی که شامل قبور شهدای کربلا می باشد و در ده روز اول محرم آن شبیه را به اطراف حرکت دهند و در روز دهم که روز عاشورا بود اگر آن شبیه دار...
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) وهب بن ابراهیم بن طاراذ کاتب . ادیبی مترسّل و فاضل و خیراندیش وشیفته ٔ گرد کردن کتب نفیسه بود. و او راست : کتاب الزّیادات فی الکتاب الذی الّفه ابراهیم . کتاب جمع فیه اخبار خالد. و کتاب رسائل من بلاغته . (ابن الندیم ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عباسی . حاکم بامراﷲ ابوالعباس . یکی از کسانی که پس از معتصم در مصردعوی خلافت کرد. وی چهل سال و چندماه این دعوی داشت و در 701 هَ . ق . درگذشت و قرب مقبره ٔ سیده ٔ نفیسه مدفون گردید و پس از وی پسرش مستکفی مدعی خلافت بود.
-
ساموس
لغتنامه دهخدا
ساموس . (اِخ ) و آن از جزیره های یونان است و چندان از خشکی دور نیست طولش 28 میل و عرضش 10 میل است و مساحتش 165 میل مربع میباشد و مرکز عبادت جونو و مکان ولادت فیثاغورث بوده و برای کوزه های نفیسه اش مشهور شده است . ساکنان جزیره تخمیناً شصت هزار. محصولش...
-
ماس
لغتنامه دهخدا
ماس . (اِ) مخفف آماس است که ورم باشد. (برهان ). مخفف آماس است .(آنندراج ). آماس و ورم . (ناظم الاطباء). و رجوع به آماس شود. || ماسیدن . (ناظم الاطباء). || الماس را نیز گفته اند و آن جوهری است معروف و بعضی گفته اند به معنی الماس عربی است . (برهان ). ا...