ماس . (اِ) مخفف آماس است که ورم باشد. (برهان ). مخفف آماس است .(آنندراج ). آماس و ورم . (ناظم الاطباء). و رجوع به آماس شود. || ماسیدن . (ناظم الاطباء). || الماس را نیز گفته اند و آن جوهری است معروف و بعضی گفته اند به معنی الماس عربی است . (برهان ). الماس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). معرب الماس و معدن الماس غالباً در هندوستان است ... صاحب مخزن الادویه ... نام پارسی الماس را ماس گفته . (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم فارسی الماس است از احجار نفیسه .... (مخزن الادویه ). || به زبان هندی ماه را گفته اند که عربان قمر خوانند. (برهان ). و رجوع به ماه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.