کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفاح
لغتنامه دهخدا
نفاح . [ ن َف ْ فا ](ع ص ) بسیار نفع و منعم بر خلق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که نفع بسیار به مردم می رساند. (ناظم الاطباء). کثیرالعطایا و بسیار سودرساننده و منعم بر خلق .(از اقرب الموارد). کثیرالنفحات . کثیرالعطایا. (از المنجد). || تندبوی . (م...
-
نفاح
لغتنامه دهخدا
نفاح . [ ن ُ ] (ع مص ) نفح . نفحان . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). نفوح . (متن اللغة). رجوع به نَفح شود.
-
جستوجو در متن
-
نفحان
لغتنامه دهخدا
نفحان . [ ن َ ف َ ] (ع مص ) نفح . نفاح . نفوح . (متن اللغة) (المنجد). رجوع به نَفح شود.
-
تندبوی
لغتنامه دهخدا
تندبوی . [ ت ُ ] (ص مرکب ) که بوی تند و تیز دارد. که بویی شدید دارد. که بوی شدیدالاثر دارد، خوش یا ناخوش : نفاح ؛ تندبوی . (منتهی الارب ). رجوع به تند شود.
-
مناح
لغتنامه دهخدا
مناح . [ م َن ْ نا ] (ع ص ) دهنده . (آنندراج ). عطا کننده و بخشنده . (ناظم الاطباء): فلان مناح میاح نفاح ؛ فلان کثیرالعطایاست . (از اقرب الموارد).
-
ع
لغتنامه دهخدا
ع . (حرف ) حرف بیست ویکم است از حروف الفبای فارسی و حرف هیجدهم از الفبای «ابتثی » عربی پس از ظ و پیش از غ ، و حرف شانزدهم از الفبای ابجدی پس از س و پیش از ف ، و نام آن عین است و به حساب جُمّل نماینده ٔ عدد هفتاد بود. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). و از حر...
-
آمدن
لغتنامه دهخدا
آمدن . [ م َ دَ ] (مص ) جیاءة. جیئه . اتو. اَتْی . اتیان . اَتْوَة. جَی ْء. (دهار). مَجی ٔ. ایاب . قدوم . مقابل رفتن و شدن و ذهاب : شیر خشم آورد و جست از جای خویش آمد آن خرگوش را آلغده پیش . رودکی .بدینجای از بهر او آمدم بکینه همی جنگجو آمدم . فردوسی...