کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشستن
لغتنامه دهخدا
نشستن . [ ن َ ش ُ ت َ ](مص منفی ) ناشستن . مقابل شستن . رجوع به شستن شود.
-
نشستن
لغتنامه دهخدا
نشستن . [ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ] (مص ) پارسی باستان : نی هد ، متعدی : نی یه شادیم ، اوستا: نی + هد ، نی شیذئیتی (نشستن )، متعدی : نی شاذیوئیش ، پهلوی : نَ (َیَ) شستن ، نَ (َیَ) شینت ، هندی باستان : نی + سد ، سی دتی ، بلوچی : نین دگ ، نین دغ ، متعدی : نی...
-
واژههای مشابه
-
کج نشستن
لغتنامه دهخدا
کج نشستن . [ ک َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) نشستن بحالت خمیده . مقابل راست نشستن .- کج نشستن و راست گفتن ؛ مقابل راست نشستن و کج گفتن . راست نشستن بدلالت الظاهر عنوان الباطن گویای صحت قول و اعتماد و اتکاء بنفس تواند بود اما در شواهد ذیل مراد این است ک...
-
کر نشستن
لغتنامه دهخدا
کر نشستن . [ ک ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، انکار کردن مال کسی که نزد او به امانت یا دین بوده است . مالی را به وام گرفتن و اظهار افلاس یا انکار کردن . مالی را به غصب متصرف شدن و انکار کردن . پس از وام بسیار کردن گفتن که ورشکست هستم و هی...
-
گوشه نشستن
لغتنامه دهخدا
گوشه نشستن . [ ش َ / ش ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) گوشه نشینی کردن . انزواء. به کنجی نشستن . اقامت کردن در کرانه . بر کرانه جای گزیدن : عابد که نه از بهر خدا گوشه نشیندبیچاره درآئینه ٔ تاریک چه بیند.سعدی .
-
کرسی نشستن
لغتنامه دهخدا
کرسی نشستن . [ ک ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) قرار گرفتن بر کرسی .- بر کرسی نشستن سخن ؛ مدلل شدن آن . قبولی یافتن آن : نظر بر پایه ٔ عرش خموشی می توان گفتن سخن هر جا که بر کرسی نشیند بر زمین افتد. میر اسداﷲ عریان (از مجموعه ٔ مترادفات ص 286).رجوع به ت...
-
کژ نشستن
لغتنامه دهخدا
کژ نشستن . [ ک َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) کج نشستن . خمیده و ناراست نشستن . یک بری نشستن . لمیدن .- کژ نشستن و راست گفتن . یعنی با ظاهری ناراست سخن براستی گفتن . به عکس راست نشستن و کژ گفتن :بیا تا کژ نشینم راست گویم چه خواریها کز اونامد برویم .نظام...
-
گرد نشستن
لغتنامه دهخدا
گرد نشستن . [ گ َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) گردآلود شدن . چرکین شدن . || مجازاً نقصان یافتن . زیان رسیدن : گر جمله ٔ کائنات کافر گردندبر دامن کبریاش ننشیند گرد. خواجه عبداﷲ انصاری .خاک نعلین تو ای دوست غبارم شدتا بر آن دامن عصمت ننشیندگردم .سعدی (خوات...
-
گرد نشستن
لغتنامه دهخدا
گرد نشستن . [ گ ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) چهارزانو نشستن : ملوک را نشاید که کاغذ بر سر زانو گیرند و دبیروار نشینند تا چیزی نویسند، بلکه ایشان را گرد باید نشست و کاغذ معلق باید داشت . (نوروزنامه ).
-
گردپای نشستن
لغتنامه دهخدا
گردپای نشستن . [ گ ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) چهارزانو نشستن . مربع نشستن . احتباک . (منتهی الارب ) : بنشست گردپای و حریفان فرونشاندپیش کنیزکان و غلامان بر قطار.سوزنی .
-
نقش نشستن
لغتنامه دهخدا
نقش نشستن . [ ن َ ن ِش َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از اعتبار پیدا کردن ، و لهذا در ضبطوربط و بندوبست ملک مستعمل می شود چنانکه می گویند نقش فلانی خوب نشست ، مراد آن می باشد که اعتبار و دولت به هم رسانید و اگر گویند نقش بد نشست اراده آن بود که ذلت و خواری...
-
زیج نشستن
لغتنامه دهخدا
زیج نشستن . [ ن ِ ش َت َ ] (مص مرکب ) در تداول ، مدتی دراز انزوا گزیدن . روزهای بسیار در خانه منزوی بودن و به دیدار کسان و خویشان و آشنایان نشدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
عق نشستن
لغتنامه دهخدا
عق نشستن . [ ع ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) حال قی به کسی دست دادن . و غالباً به معنی مجازی برای نشان دادن نفرت و انزجار استعمال شود. (از فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به عق و عق زدن و عق شدن و عق گرفتن شود.
-
عقب نشستن
لغتنامه دهخدا
عقب نشستن . [ ع َ ق َ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب ) به پس رفتن . به قهقرا رفتن . بازگشتن .