کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسیم سبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مهتر نسیم
لغتنامه دهخدا
مهتر نسیم . [ م ِ ت َ ن َ ] (اِخ ) عیاری معروف در قصه ها. رجوع به نسیم عیار و اسکندرنامه شود.
-
نسیم دهلوی
لغتنامه دهخدا
نسیم دهلوی . [ ن َ م ِ دِ ل َ ] (اِخ ) میرغلام نبی . از احفاد شیخ عبدالقادر گیلانی و از مردم امروهه از مضافات دهلی و از پارسی گویان قرن دوازدهم هند است و به روایت مؤلف صبح گلشن در عهد محمدشاه به شهر خداآباد سند رفت و ملازم حکمران آنجا شد و در اواخر ...
-
نسیم شمال
لغتنامه دهخدا
نسیم شمال . [ ن َ م ِ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (اِخ ) اشرف الدین حسینی (سید...)، فرزند سیداحمد قزوینی . از شاعران و روزنامه نویسان صدر مشروطیت است . وی به سال 1288 هَ . ق . در شهر رشت تولد یافت و پس از تحصیلات مقدماتی به سال 1300 برای ادامه ٔ تحصیل روانه ٔ ...
-
نسیم عیار
لغتنامه دهخدا
نسیم عیار. [ ن َ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) (مهتر...) نام عیاری معروف در قصه های عامیانه . از قهرمانان کتاب اسکندرنامه است که کارهای اعجاب انگیز میکرده .- امثال : دزدی که نسیم را بدزدد دزد است در کعبه گلیم را بدزدد دزد است .؟
-
نسیم آباد
لغتنامه دهخدا
نسیم آباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، در 45هزارگزی مغرب نجف آباد در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 309 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و انگور و سیب زمینی و بادام ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (ا...
-
نسیم الدین
لغتنامه دهخدا
نسیم الدین . [ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سعیدالدین محمدبن مسعود بلیانی کازرونی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به نسیم الدین . از علمای قرن هشتم و از مشایخ بلیان است . وی در 65سالگی به سال 810 هَ. ق . در لار وفات یافت .
-
باغ نسیم
لغتنامه دهخدا
باغ نسیم . [ غ ِ ن َ ] (اِخ ) باغی است در کشمیر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : هر که گردید رفیقم بره باغ نسیم کرد سررشته مرا همچو صبا در کشمیر.ملاطغرا (از آنندراج ).
-
خوش نسیم
لغتنامه دهخدا
خوش نسیم . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص مرکب ) خوش باد. خوش رایحه . با نسیم فرح بخش . با رایحه ٔ نیکو : اگرچه مشک اذفر خوش نسیم است دم جان بخش چون بویت ندارد. خواجه عبداﷲ انصاری .ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوزکز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو. حاف...
-
جستوجو در متن
-
تخفیف کردن
لغتنامه دهخدا
تخفیف کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سبک کردن . تخفیف دادن . تسکین دادن . آرام کردن : در هر آن مجلس که برخیزد نسیم خلق توشاید آنجا می کند تخفیف دردسر گلاب .جمال الدین سلمان (از آنندراج ).
-
تفضل کردن
لغتنامه دهخدا
تفضل کردن . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لطف کردن . احسان کردن . نیکویی کردن : احسان چرا کنی و تفضل بجای آنک فردا به روز جنگ و جفا برکشی حسام . ناصرخسرو.سبک باش ای نسیم صبحگاهی تفضل کن بدان فرصت که خواهی . نظامی .رجوع به تفضل شود.
-
صبحگاهی
لغتنامه دهخدا
صبحگاهی . [ ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب به صبح : چون شمع صبحگاهی و چون مرغ بیگهی الا سزای کشتن و گردن زدن نیند. خاقانی .تابنده ٔ آن چراغ شاهی جستش به چراغ صبحگاهی . نظامی .گوینده ٔ حجت الهی و آرنده ٔ سر صبحگاهی . نظامی .نالید چو مرغ صبحگاهی روزش چوشبی شد ا...
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. [ رَ ] (ع مص ) جستن . (منتهی الارب ). طلب کردن . (از اقرب الموارد). ریاد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آب و علف جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راد اهله مرعی او منزلا؛برای اهل خود چراگاه و منزل جستجو کرد. (از اقرب الموارد). || شدآمد کردن ...
-
روح
لغتنامه دهخدا
روح . [ رَ ] (ع مص ) شبانگاه کردن و رفتن در آن . رواح . (مصادر زوزنی ). شبانگاه رفتن نزد کسان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بوی یافتن . رَوَح . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). در اقرب الموارد به این معنی ریح آمده : راح الشجر یراح...
-
رفیق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
رفیق اصفهانی . [ رَ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ملاحسین رفیق اصفهانی متوفی بسال 1212 هَ . ق . دارای طبعی ملیح و خلقی شریف بود و درشعرشناسی و شاعری پایه ٔ ارجمند داشت . ابیات زیر از اوست :کجاست آنکه پیامی ز دوستان برساند؟کجاست آنکه به جسم فسرده جان برساند؟نشا...