کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزیع
لغتنامه دهخدا
نزیع. [ ن َ ] (ع ص ) غریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (المنجد). بیگانه . (ناظم الاطباء). ج ، نُزّاع ، نُزَعاء. || که مشتاق وطن خویشتن است . (از المنجد). || دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بع...
-
جستوجو در متن
-
نزاع
لغتنامه دهخدا
نزاع . [ن ُزْ زا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نازع . رجوع به نازع شود. || ج ِ نزیع، به معنی غریب . و منه : نزاع القبائل ؛ به غربائی گویند که در جوار قبیله ای می زیند که ازآن نیستند. (از اقرب الموارد). رجوع به نزیع شود.
-
نزیغ
لغتنامه دهخدا
نزیغ. [ ن َ ] (ص ) غریب . (فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف ). نزیع درست است . رجوع به نزیع شود. || (اِ) پرداختن از کار. (فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف ). در فرهنگهای معتبر عربی چنین کلمه ای و معنی دیده نشد.
-
نزیعة
لغتنامه دهخدا
نزیعة. [ ن َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث نزیع، به معنی مقتلَع و مقطوف . (از المنجد). چیده شده . || زن که به بیگانه داده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که در غیر طایفه ٔ خود شوهر کند و بدانجا رود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، نَزائ...
-
نزدیک تک
لغتنامه دهخدا
نزدیک تک . [ ن َ ت َ ] (ص مرکب ) چاه یا رود کم عمق . (ناظم الاطباء). مقابل دورتک به معنی عمیق : نزیع؛ چاه نزدیک تک . بئر انشاط؛ چاه نزدیک تک . (از منتهی الارب ).
-
نزوع
لغتنامه دهخدا
نزوع . [ ن َ ] (ع ص ) مشتاق چیزی . (از منتهی الارب ). مشتاق به چیزی . (از ناظم الاطباء). آنکه آرزومند و مشتاق وطن خویش است . (از المنجد). || فلاة نزوع ؛ بعیدة. (المنجد) (اقرب الموارد). || چاه نزدیک تک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بئر نزوع ؛ قریبة...
-
دور
لغتنامه دهخدا
دور. (ص ) بعید. (ترجمان القرآن ). چیزی که فاصله ٔ زیادی داشته باشد. ضد نزدیک . (ناظم الاطباء). آنچه که از ما فاصله ٔ (زمانی یا مکانی ) دارد. چیزی که نزدیک به ما نیست . نقیض نزدیک . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). بافاصله . مقابل نزدیک . مقابل قریب ....
-
غریب
لغتنامه دهخدا
غریب . [ غ َ ] (ع ص ) هر چیزی نادر و نو.(منتهی الارب ) (آنندراج ). نادر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). عجیب و نادر. (فرهنگ نظام ). شگفت . عجیب و غیر مأنوس . (المنجد). بدیع. تازه . طرفه : غریب آهوئی آمدم در کمندکه از بند جست و مرا کرد بند. فردوسی (ا...