کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندیدبدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ندیدبدید
لغتنامه دهخدا
ندیدبدید. [ ن َ ب َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تازه به دوران رسیده . تازه به عرصه رسیده . نوخاسته . نودولت . نوکیسه .- امثال : ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید .|| خرده نگرش . اندک بین . اندک نگرش . که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف ). || سخت لئی...
-
جستوجو در متن
-
ندیدبدیدی
لغتنامه دهخدا
ندیدبدیدی . [ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) نوکیسگی . نودولتی . تازه به دوران رسیدگی . صفت ندیدبدید. رجوع به ندیدبدید شود.
-
نودیده
لغتنامه دهخدا
نودیده . [ ن َ / نُو دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تازه به دوران رسیده . (یادداشت مؤلف ). ندیدبدید: عجاج ؛ مردم نودیده و فرومایه .رعاع ؛ مردم نودیده ٔ فرومایه ٔ ناکس . (منتهی الارب ).
-
چیزنادیده
لغتنامه دهخدا
چیزنادیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) در تداول مردم خراسان با فقیر و نوکیسه مرادف است . ندیدبدید. تازه به دوران رسیده . نوتوانگر : و مردم چیزنادیده را بر چیز استوار مدار. (منتخب قابوسنامه ص 183).
-
ندید
لغتنامه دهخدا
ندید. [ ن َ ] (ن مف مرکب ) نادیده . ندیده .نوکیسه . تازه به عرصه رسیده . رجوع به ندیده و نیز رجوع به ندیدبدید شود. || (مص مرخم منفی ، اِمص ) ندیدن . مقابل دید به معنی دیدن . || انکار. عدم قبول . عدم رغبت . بی عنایتی . (یادداشت مؤلف ).- چشم ندیدش به ...
-
تازه بدوران رسیده
لغتنامه دهخدا
تازه بدوران رسیده . [ زَ / زِ ب ِ دَ / دُو رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی که از درجه ٔ پست بدرجه ٔ بلند ترقی کرده و مغرور شده باشد. (فرهنگ نظام ). آنکه مال و منزلتی نداشته و بنوی دارا شده باشد. نودولت . ندیدبدید. نوکیسه . رجوع به نودولت شود.
-
خرده نگرش
لغتنامه دهخدا
خرده نگرش . [ خ ُ دَ /دِ ن ِ گ َ رِ ] (ص مرکب ) اندک بین . کوتاه نظر. نظرتنگ .تنگ چشم . چشم تنگ . ندیدبدید. خرده بین . لئیم . کوتاه بین . کوته بین . کم بین . (یادداشت بخط مؤلف ) : خردک نگرش نیست که خرده نگرش کس درگاه بزرگان همه ذل است و هوان است .من...
-
ندیده
لغتنامه دهخدا
ندیده . [ ن َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دیده نشده . رؤیت ناشده . نادیده . پنهان از نظر. نامرئی : خدای ندیده . || (ق مرکب ) بی آنکه ببیند. بدون رؤیت .- ندیده خریدن ؛ بی مشاهده و معاینه و دیدن خریدن . || (ن مف مرکب ) ندیدبدید. نودولت . نوکیسه . تازه...
-
نودولت
لغتنامه دهخدا
نودولت . [ ن َ / نُو دَ / دُو ل َ ] (ص مرکب ) مردم بداصل نانجیب تازه به دولت رسیده . (ناظم الاطباء). آنکه تازه به مال و جاه رسیده . (فرهنگ فارسی معین ). نوکیسه . (آنندراج ). ندیدبدید. تازه به دوران رسیده . (یادداشت مؤلف ). بی بته . جانَگرفته . کم ظر...
-
خودرو
لغتنامه دهخدا
خودرو. [ خوَدْ / خُدْ ] (نف مرکب ) که نکِشته و ننشانده اند. که تخم آن نکشته اند. که بی افشاندن تخم یا غرس نهال روید. نبات وحشی . دیمی . که بی کشتن روید. (یادداشت بخط مؤلف ). خودرسته و بخودی خود سبزشده ناکاشته . (ناظم الاطباء). خودروی : نه این زمان د...
-
نوکیسه
لغتنامه دهخدا
نوکیسه . [ ن َ / نُو س َ / س ِ ] (ص مرکب ) نودولت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنکه تازه به مال و دارائی رسیده . مقابل کهن کیسه . تازه به دوران رسیده . (فرهنگ فارسی معین ). ندیدبدید. تازه به دولت رسیده : ز نوکیسه مکن هرگز درم وام که رسوائی و جنگ آرد ...
-
نوخاسته
لغتنامه دهخدا
نوخاسته . [ ن َ / نُو ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) تازه برخاسته و بلندشده . (ناظم الاطباء). || نودمیده . نوشکفته . نورس . نورُسته : زلیخای پژمرده ٔ کاسته بشد همچو شمشاد نوخاسته . شمسی (یوسف و زلیخا).کی برست آن گل خندان و چنین زیبا شدآخر این غوره ٔ نوخاست...
-
خودروی
لغتنامه دهخدا
خودروی . [ خوَدْ / خُدْ ](نف مرکب ) آنچه نکشته و ننشانده اند. آن نباتی که تخم آن نکشته اند. (یادداشت مؤلف ). خودرو : نرگس سیراب یابی اندر او وقت تموزلاله ٔ خودروی بینی اندر او گاه خزان . فرخی .در کف لاله ٔ خودروی نهد سرخ قدح راغ همچون پر طوطی شود از...
-
دوران
لغتنامه دهخدا
دوران . [ دَ ] (از ع ، اِمص ، اِ) گردش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ لغات مؤلف ). گرد. گردی . چرخ . طوران . گردانی . چرخش . دوران به سکون و او در اصل به فتح «واو» است . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 4 ص 16) (از یادداشت مؤلف ). چرخه . (...