کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجوا
لغتنامه دهخدا
نجوا. [ ن َج ْ ] (ع اِ) سرگوشی . زیرگوشی . راز. (ناظم الاطباء). نجوی . رجوع به نجوی شود.
-
واژههای همآوا
-
نجوء
لغتنامه دهخدا
نجوء. [ ن َ ] (ع ص ) بدچشم . سخت چشم زخم رساننده . نجؤ. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). نجی ٔ [ ن َ ج ِءْ ] . (منتهی الارب ). نجی ٔ [ ن َ ] . (المنجد).- نجوءالعین ؛ خبیث العین . (از المنجد).
-
نجوع
لغتنامه دهخدا
نجوع . [ ن َ ] (ع اِ) آرد جو و مانند آن که آن را به آب و یخ تنک کنند مثال دوغ و ستور را خورانند تا فربه گردد، و آن رامدید نیز نامند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب و آردی که شتر را خورانند. (المنجد). || نجوع الصبی ؛ شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)....
-
نجوع
لغتنامه دهخدا
نجوع . [ ن ُ ] (ع مص ) مدید خورانیدن ستور را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آردآب خورانیدن به ستور. (ناظم الاطباء). نجوع خورانیدن شتر را. (اقرب الموارد). || گواریدن طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گواریدن . گوارا شدن . || اثر کردن...
-
جستوجو در متن
-
بچیچ
لغتنامه دهخدا
بچیچ . [ ب َ ] (اِ) نجوا. هرچیز که بطور نجوا مخفیانه گفته شود و کلمه ای است که بدان شبان گله را می خواند. (ناظم الاطباء). اما این کلمه ضبط نادرستی است از پچ پچ در معنی اول و بج بج در معنی دوم . رجوع به پچ پچ و بچ بچ و بج بج شود.
-
متناجی
لغتنامه دهخدا
متناجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم راز گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر راز گوینده و نجوا کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناجی شود.
-
دندش
لغتنامه دهخدا
دندش . [ دَ دِ ] (اِمص ) دندیدن . (ناظم الاطباء). اسم مصدر از دندیدن . نجوا. رمز. (یادداشت مؤلف ). سخن گفتن باشد با کسی چنانکه دیگری درنیابد. و به عربی رمز و ایما نامند. (از آنندراج ) (برهان ). سخن وکلام مرموز. و رجوع به دندیدن شود. || نمازی که آهست...
-
بچ بچ
لغتنامه دهخدا
بچ بچ . [ ب ُ ب ُ ] (اِ صوت مرکب ) حرف زدنی باشد در نهایت آهستگی و سرگوشی را نیز گویند. (برهان قاطع). پژپژ. (آنندراج ). سخنی باشد که پوشیده از مردم گویند. بیخ گوشی . امروز پِچ پِچ گویند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سرگوشی . نجوا. (ناظم الاطباء). ||...
-
هاینه
لغتنامه دهخدا
هاینه . [ ن ِ ] (اِخ ) هاینریش . شاعر معروف آلمانی که در سال 1797 در یک خانواده ٔ یهودی به دنیا آمد. تولد وی در زمان تسلط سربازان ناپلئون بر آلمان صورت گرفت و بدین جهت زندگانی او از اول بین آلمان و فرانسه تقسیم شد. در جوانی بر اثر فشارهایی که به یهود...
-
هاروت
لغتنامه دهخدا
هاروت . (اِخ ) نام یکی از آن دو فرشته است که در چاه بابل سرازیرآویخته به عذاب الهی گرفتارند. اگر کسی بر سر آن چاه به طلب جادوی رود او را تعلیم دهند. گویند این لغت اگرچه عجمی است ، لیکن فارسی نیست . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). نام فرشته ای است...