کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن َ ] (اِخ ) (الَ ...) پروین . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (السامی ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). ثریا. (غیاث اللغات ) (المنجد) (السامی ). نامی است خاص پروین را. (مهذب الاسماء). اسم علم است پروین را،و الف و لام در وی لازم . قوله تعالی : و ...
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن َ ] (اِخ ) (الَ ...) سوره ٔ پنجاه وسومین قرآن . 62 آیت است ، پیش از سوره ٔ القمر و پس از سوره ٔ طور. بدین آیت آغاز میشود: و النجم اذا هوی .
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن َ ] (اِخ ) (شیخ ...) یا شیخ نجم الدین . از شاعران قرن نهم هجری و اهل ساوه است . امیر علیشیر مؤلف مجالس النفایس این ابیات را از او نقل کرده است :به شوخی میخورد خون دل من چشم خونخواری بلائی ، فتنه جوئی ، آفتی ، شوخی ، ستمکاری .دارم بتی که غی...
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن َ ] (اِخ ) حسن کرمانی ، معروف به شهرویه و حکیم نجم الدین . این دو بیت را مؤلف صبح گلشن از او آورده است :جز حادثه هرگز طلبم کس نکندیک پرسش گرم جز تبم کس نکندور جان به لب آیدم به جز مردم چشم یک قطره ٔ آب بر لبم کس نکند.در مجمعالفصحا نیز چند ...
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن َ ] (اِخ ) محمود، فرزند رکن الدین محمد، معروف به ملانجم الدین . به روایت مؤلف صبح گلشن «در محاربه ٔ شاه شجاع و شاه منصور شربت شهادت نوش نمود». او راست :گفتم به صلاح کوشم و مستوری وز یار جفاپیشه گزینم دوری جانم به چنین قصه چو راضی گرددبیچار...
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن َ ] (ع اِ) ستاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (السامی ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (دستوراللغة) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). کوکب . (اقرب الموارد) (المنجد). اختر. ج ، اَنجُم ، انجام ، نجوم ، نُجُم : همچو من در میان خلق ضعیف در میان نجوم نج...
-
نجم
لغتنامه دهخدا
نجم . [ ن ُ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ نَجْم . رجوع به نجم شود.
-
واژههای مشابه
-
حسین نجم
لغتنامه دهخدا
حسین نجم . [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسعدحنفی فقیه ساکن حلب و مکه بود. او راست : شرح بر جامع صغیر محمدبن حسن شیبانی و «الواقعات ». وی نزدیک 580 هَ . ق . 1184/ م . درگذشت . (معجم المؤلفین از جواهر المضیئة) (کشف الظنون ) (هدیة العارفین ج 1...
-
قلعه ٔ نجم
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔ نجم . [ ق َ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) قلعه ای است از سنگ تراشیده و در حران واقع است دورش یکهزار و سیصد و پنجاه گام و ارتفاع دیوارش پنجاه گز است . (نزهة القلوب ص 103). بر فرات واقع است . (منتهی الارب ). رجوع به قلعة النجم شود.
-
نجم آزاد
لغتنامه دهخدا
نجم آزاد. [ ن َ م ِ ] (اِخ ) اسم نفس فلک مشتری است . (انجمن آرا).
-
نجم ثانی
لغتنامه دهخدا
نجم ثانی . [ ن َ م ِ ] (اِخ ) امیر یاراحمد خوزانی اصفهانی ، ملقب به نجم ثانی . وی از فرماندهان سپاه شاه اسماعیل صفوی بود و زمانی هم وکیل دربار وی شد. رجوع به احسن التواریخ ص 177 و نیز سازمان اداری حکومت صفوی ص 81 و 247 به بعد شود.
-
نجم دایه
لغتنامه دهخدا
نجم دایه . [ ن َ م ِ ی َ ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین رازی شود.
-
نجم دبیران
لغتنامه دهخدا
نجم دبیران .[ ن َ م ِ دَ ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین دبیران شود.
-
نجم رازی
لغتنامه دهخدا
نجم رازی . [ ن َ م ِ ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین رازی شود.