نجم . [ ن َ ] (اِخ ) محمود، فرزند رکن الدین محمد، معروف به ملانجم الدین . به روایت مؤلف صبح گلشن «در محاربه ٔ شاه شجاع و شاه منصور شربت شهادت نوش نمود». او راست :
گفتم به صلاح کوشم و مستوری
وز یار جفاپیشه گزینم دوری
جانم به چنین قصه چو راضی گردد
بیچاره دلم نمیدهد دستوری .
رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن ص 386 وقاموس الاعلام ج 6 شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.