کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نتاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نتاج
لغتنامه دهخدا
نتاج . [ ن ِ ] (ع اِ) زه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نسل . نژاد. (ناظم الاطباء). زاده . زاد. || بچه ٔ بهیمه . (فرهنگ نظام ). || هنگام زاییدن . (ناظم الاطباء). || (مص )زاییدن . زه آوردن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زاییدن غنم . (از معجم متن ...
-
جستوجو در متن
-
بعة
لغتنامه دهخدا
بعة. [ ب ُع ْ ع َ ] (ع اِ) شتر بچه که در میان نتاج زاید و آنکه در اول نتاج زاید آنرا رُبَع خوانند و آنکه در آخر نتاج زایدآنرا هُیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
هبعة
لغتنامه دهخدا
هبعة. [ هَُ ب َ ع َ] (ع اِ) مؤنث هبع. ماده خر. || شتر بچه ٔ ماده ای که در آخر نتاج زاده شده باشد. (ناظم الاطباء). ج ، هُبَعات . || یکی از هبع. (تاج العروس ). یکی از شتر بچگانی که در آخر نتاج زاده باشند.
-
منتج
لغتنامه دهخدا
منتج . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) وقت نتاج آوردن و گویند: اتت الناقة علی منتجها؛ ای الوقت الذی تنتج فیه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).هنگام زه آوردن و وقت نتاج آوردن . (ناظم الاطباء).
-
هباع
لغتنامه دهخدا
هباع . [ هَِ] (ع اِ) ج ِ هُبَع. شتر بچگانی که در آخر نتاج زاده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به هبع شود.
-
تهجج
لغتنامه دهخدا
تهجج . [ ت َ هََج ْ ج ُ ] (ع مص ) بزه آوردن نزدیک گردیدن ناقه . (منتهی الارب ). نزدیک شدن نتاج ناقه . (از اقرب الموارد).
-
ذوالصوفة
لغتنامه دهخدا
ذوالصوفة. [ ذُص ْ صو ف َ ] (اِخ ) لقب اسپی معروف از عرب و خزر و اعوج از نتاج او باشند.
-
زهه
لغتنامه دهخدا
زهه . [ زِ هََ / هَِ ] (اِمص ) بدست آوردن نتیجه از درآمیختن نر و ماده . نتاج . تخم گیری . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
اتلاد
لغتنامه دهخدا
اتلاد. [ اَ ] (ع ص ، اِ) مال قدیم موروث . || ستوری که نزد صاحبش زاده یا نتاج داده باشد. || (اِخ ) بطنهاست از عبدالقیس .
-
حبل الحبلة
لغتنامه دهخدا
حبل الحبلة. [ ح َ لُل ْ ح َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) نتاج : لایجوز بیع حبل الحبلة. رجوع به حبل شود.
-
اضراع
لغتنامه دهخدا
اضراع . [ اِ ] (ع مص ) دادن مال به کسی . (منتهی الارب ). مال دادن کسی را. (ناظم الاطباء). بخشیدن مال به کسی . (از اقرب الموارد). || خوار و رام گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروتن گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). فروتن کرد...
-
هبع
لغتنامه دهخدا
هبع. [ هَُ ب َ ] (ع اِ) خر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || شتربچه ای که در آخر نتاج زاده باشد. (منتهی الارب ).شتربچه ای که در تابستان یا آخر نتاج زاده باشد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ): ما له هبع و لا ربع. (ناظم الا...
-
متلد
لغتنامه دهخدا
متلد. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) مال کهنه و قدیمی و موروثی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مال و دولت و مال موروثی . (ناظم الاطباء). || ستوری که نزد صاحبش زاده یا نتاج داده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلام یا ستوری که نزد صاحبش زاده یا نتاج داده باشد. || غل...
-
کردیلن
لغتنامه دهخدا
کردیلن . [ ک َ دَ ل ِ ] (اِ) نوعی از انجدان است و آن را انجدان رومی گویند و چارپایان را خوردن آن باعث زیادتی نتاج گردد، یعنی بچه بسیار آرند. (برهان ) (آنندراج ).