اضراع . [ اِ ] (ع مص ) دادن مال به کسی . (منتهی الارب ). مال دادن کسی را. (ناظم الاطباء). بخشیدن مال به کسی . (از اقرب الموارد). || خوار و رام گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروتن گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). فروتن کردن . (زوزنی ). ذلیل کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || اضراع گوسپند، و در اساس اضراع ناقه و گاو؛ بزرگ پستان شدن آن پیش از نتاج و فرودآوردن شیر کمی پیش از نتاج . (از اقرب الموارد). شیر فرودآوردن گوسپند اندک پیش از نتاج . (منتهی الارب ). شیر فرودآوردن گوسپند یا ناقه پیش از نتاج . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- امثال :
الحُمّی ̍ اضرعتنی للنوم ؛ مثلی است در ذل هنگام نیازمندی .(از اقرب الموارد). در حق شخصی گویند که در حاجت ذلت و خواری بردارد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.