کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبشته آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبشته آمدن
لغتنامه دهخدا
نبشته آمدن . [ ن ِ ب ِ ت َ / ت ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) نوشته شدن : کاغذ برد تا آنچه نبشتنی است نبشته آید. (تاریخ بیهقی ص 404). نامه ها و مشافهات نسخت کرد و نبشته آمد. (تاریخ بیهقی ص 383).
-
واژههای مشابه
-
گل نبشته
لغتنامه دهخدا
گل نبشته . [ گ ِ ل ِ ن ِ ب ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل مختوم را گویند و آن دوائی است مشهور و معروف جهت دفع سموم . (برهان ). گل مختوم که از جمله ٔ تریاق زهرهاست و این نام برای آن کرده اند که زود مهر کرده میشود از غایت لطافت و نرمی و بعضی ...
-
سنگ نبشته
لغتنامه دهخدا
سنگ نبشته . [ س َ ن ِ ب ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) عبارت از سنگهایی که سطح آن از خطوطی قدیمه پوشیده و برای روشن کردن وقایع تاریخی بکار میبرند. (ایران باستان ص 18). رجوع به سنگ نوشته شود.
-
جستوجو در متن
-
خوب آمدن
لغتنامه دهخدا
خوب آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمدن . پسندیده آمدن . نیکو آمدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : کبت نادان بوی نیلوفر بیافت خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت . رودکی .مرا گفت خوب آمد این رای توبه نیکی گراید همی پای تونبشته من این نامه ٔ پهلوی بپیش تو آرم مگر نغ...
-
فسق
لغتنامه دهخدا
فسق . [ ف ِ ](ع مص ) گذاشتن حکم خدای تعالی . (منتهی الارب ). بیرون آمدن از فرمان خدای عز و جل . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). از فرمان خدای بیرون آمدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). || بیرون آمدن از راه راستی ....
-
آمدن
لغتنامه دهخدا
آمدن . [ م َ دَ ] (مص ) جیاءة. جیئه . اتو. اَتْی . اتیان . اَتْوَة. جَی ْء. (دهار). مَجی ٔ. ایاب . قدوم . مقابل رفتن و شدن و ذهاب : شیر خشم آورد و جست از جای خویش آمد آن خرگوش را آلغده پیش . رودکی .بدینجای از بهر او آمدم بکینه همی جنگجو آمدم . فردوسی...
-
عهدة
لغتنامه دهخدا
عهدة. [ ع ُ دَ ] (ع اِ)نبشته ٔ سوگند و پیمان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوشته ٔ حِلف . (از اقرب الموارد). عهدنامه . || نبشته ٔ خرید و فروخت و تاوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوشته ٔ شراء. (از اقرب الموارد). || (ا...
-
پیش بردن
لغتنامه دهخدا
پیش بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) فایق شدن .غالب آمدن . غالب شدن . توفیق یافتن به اجراء قصد. نائل شدن بر... کامیاب شدن . بمقصود رسیدن : بنزد جهان داور خویش بردجهان داوری بین که چون پیش برد. نظامی . || بکرسی نشاندن . مسلم ساختن . پیش بردن حرفی یا کاری ...
-
فارسی میانه
لغتنامه دهخدا
فارسی میانه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) پارسی میانه یا فارسی میانه ، زبان ایرانی است که در دوره ٔ اشکانی و ساسانی در ایران رایج بوده و واسطه ٔ زبانهای پارسی باستان و پارسی نو است . میان زبان فارسی میانه که معمولاً آن را پهلوی خوانند و فارسی نو که زبان...
-
طالقانی
لغتنامه دهخدا
طالقانی . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) سعد طالقانی .مؤلف تاریخ سیستان ذیل عنوان «آمدن فضل بن حمید به امیری سیستان » گوید: فضل بن حمید برفت به حرب او (جیهانی ) سوی بست ، روز سه شنبه هشت روز گذشته از جمادی الاولی سنه ٔ اثنی و ثلثمائة، چون بنوزاد رسید، بومنصور...
-
واقف
لغتنامه دهخدا
واقف . [ ق ِ ] (ع ص ) داننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).آگاه . باخبر. مطلع. خبردار. دانا. (ناظم الاطباء). مستحضر. خبیر : و بر آن خدای عزوجل واقف است . (تاریخ بیهقی ص 374). خوارزمشاه آلتونتاش بدو نامه نبشته و خواجه داند که از خویشتن چون نبشته و من بر...
-
مشهد
لغتنامه دهخدا
مشهد. [ م َ هََ ] (ع اِ) جای حاضر آمدن مردمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای حاضر شدن . (غیاث ). جای گرد آمدن . ج ، مَشاهِد. (مهذب الاسماء). محضر مردم . (از اقرب الموارد). محضر. محضر مردمان و مجمع آنان . جای حضور مردم . ج ، مشاهد. (یادداشت مؤلف )....
-
حاصل
لغتنامه دهخدا
حاصل . [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حصول . بدست آمده . درآمد.برآمده . برآورده . برداشت . بهره . نتیجه . نتاج . دخل . جدوی . بر. بار. ثمر. ثمره . میوه . محصول : سی و پنج سال از سرای سپنج بسی رنج بردم به امیدگنج چو بر باد دادند گنج مرانبد حاصلی سی و...