کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناکام شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناکام دیده
لغتنامه دهخدا
ناکام دیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناکام . کام ندیده . نامراد. به کام نارسیده .
-
کام و ناکام
لغتنامه دهخدا
کام و ناکام . [ م ُ ] (ق مرکب ) کام ناکام : بکام و ناکام از بهر زاد راه دراززمین بزیر کفت زیر گام بایدکرد. ناصرخسرو.ببین تا چون بود حالت سرانجام که باید رفت از این جا کام و ناکام . ناصرخسرو.گر بازدهی وام او بخوشی ورنه بستاند بکام و ناکام . ناصرخسرو.ر...
-
ناکام و ناچار
لغتنامه دهخدا
ناکام و ناچار. [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) خواه و ناخواه . ناکام و کام : ولیکن همه با سفیه آشنائی به ناکام و ناچار هنجار دارد.ناصرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
خواهی نخواهی
لغتنامه دهخدا
خواهی نخواهی . [ خوا / خا ن َ خوا / خا ] (ق مرکب ) طوعاً و کرهاً. برخلاف میل و رضا. (ناظم الاطباء). || البته . حکماًو حتماً. یقیناً. (یادداشت بخط مؤلف ). || (ص مرکب ) راضی و ناراضی . کام و ناکام : ز کف می داد اگرتارش عنان کم نگاهی رانمی شد کس حریف غ...
-
راشدبک
لغتنامه دهخدا
راشدبک . [ ش ِ ب ِ ] (اِخ ) او شاعر بوده و در بعضی تذکره های شعرا نام وی آمده است . راشدبک بسال 1239 هَ . ق . در شورش ینگیچری شهید شد. بیت زیر از اوست :طنین انداز آفاق اولمسون می صیت افغانم ؟فلک جام دل ناکامه سنگ انکسار آتدی .(آواز و آوازه ٔ افغانم د...
-
ازخیا
لغتنامه دهخدا
ازخیا. [ اِ زِ ] (اِخ ) یکی از ملوک یهود (از سال 723 تا 694 ق . م .). وی فلسطینیان را مغلوب ساخت و پایه ٔ بت پرستی را از کشور یهود برانداخت و به رهائی قوم خویش از تحت رقیت آثوریان و نپرداختن باج و خراج کوشید. سناخریب از سلاطین آثور در زمان این شهریار...
-
جنیبت
لغتنامه دهخدا
جنیبت . [ ج َ ب َ ] (اِ) از عربی جنیب ، یدک . اسب کتل . (ناظم الاطباء). بالاد. بالاده . (فرهنگ فارسی معین ) : رسولدار برفت با جنیبتان و قومی انبوه . (تاریخ بیهقی ص 29). برفت به استقبال رسول و بر اثر وی بوعلی رسولدار با مرتبه داران و جنیبتان بسیار. (ت...
-
غمی گشتن
لغتنامه دهخدا
غمی گشتن . [ غ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) اندوهناک شدن . غمگین شدن . غم و اندوه داشتن . غمناک گردیدن : چو بشنید پیران غمی گشت سخت که بربست باید به ناکام رخت . فردوسی .هوا گشت چون چادر آبنوس ستاره غمی گشت ز آوای کوس . فردوسی .چو بشنید افراسیاب این سخن غمی...
-
بدروزگار
لغتنامه دهخدا
بدروزگار. [ ب َ ] (ص مرکب ) بدبخت . (ناظم الاطباء) (از ولف ). بدطالع. (آنندراج ). تیره روز. سیه روز. بدروز. مقابل به روزگار : چو خشنود گردد ز ما شهریارنباشیم ناکام و بدروزگار. فردوسی .ز گرگین سخن رفت با شهریاراز آن گمشده بخت و بدروزگار. فردوسی .چنین ...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) (ملک ...). عوفی در لباب الالباب گوید: مخدوم انوری ، از افاضل جهان و اعیان خراسان و میان او و اوحدالدین انوری مکاتبات و مشاعرات است ...گویند به سمع سلطان علاءالدین ملک الجبال رسانیدند که انوری تو را هجا گفته است و پای از حد خود فراتر نها...
-
صادق
لغتنامه دهخدا
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (میرزا...) از اهل اردوباد است . طالب علمی است بسیار خوش سلیقه . در زمان شاه مرحوم به مشهد مقدس رفت و سادات آن آستانه ٔ قدس را هجو کرد، پس از مقام بالاتر حکم اخراجش صادر شد. گویند اکنون در دکن است ولی بودنش معلوم نیست . چون اغلب ا...
-
بی کام
لغتنامه دهخدا
بی کام . (ص مرکب ) (از: بی + کام ) ناکام . محروم . (ناظم الاطباء). بی مراد : بشش ماه بستدبشش بازدادبدرویش بی کام و مرد نژاد. فردوسی .فرود سیاوخش بی کام و نام چو شد زین جهان نارسیده بکام . فردوسی .بدان شهر دختر فراوان بدی که بی کام جوینده ٔ نان بدی . ...
-
عنان پیچیدن
لغتنامه دهخدا
عنان پیچیدن . [ ع ِ دَ ] (مص مرکب ) بازگشتن . روی برتافتن . پشت بدادن : جهاندار کآواز ایشان شنیدعنان را بپیچید و زانو کشید. فردوسی .نپیچید ازین رفتن از من عنان نترسد اگر دشمن آید دمان . فردوسی .عنان به که پیچم از آن پیشترکه ایشان ز ما بازپیچند سر. نظ...
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) ابن عدی . از کفار قریش و از قاصدین قتل پیغمبر اکرم است . صاحب حبیب السیر شرح واقعه را چنین آرد: «...ابوجهل ابن هشام گفت انسب و اولی چنان می نماید که از هر قبیله ای شخصی جَلد به سر محمد روند و بیکبار بر او تیغها کشیده رسانند تا...