کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناکام،ناکوم. پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناکام
لغتنامه دهخدا
ناکام . (اِخ ) (سید...) بخاری . از شاعران قرن یازدهم و از ملازمان امام قلی خان است . او راست :در ساغر عیش ما نه صاف است و نه دُرداز میکده رخت خویش می باید بردکو طاقت آنکه بار هر سفله کشیم ناکام در این زمانه می باید مرد.رجوع به نگارستان سخن ص 117 و تذ...
-
ناکام
لغتنامه دهخدا
ناکام . (ص مرکب ، ق مرکب ) نامراد. (برهان قاطع) (انجمن آرا). (از: نا (نفی ، سلب )+ کام ). (برهان قاطع چ معین ). ناکامیاب . ناکامروا. به کام نارسیده . آنکه بآرزوی خود نرسیده : بدانجایگه رفت ناکام شاه سر آمد بدو تخت و تاج و کلاه . فردوسی .نه چون من بود...
-
کام ناکام
لغتنامه دهخدا
کام ناکام . (ق مرکب ) این لفظ در مقام لفظی گفته میشود که آن را به عربی البته میگویند. (برهان ). حکم قطعی و بتی که به عربی البته گویند. (از آنندراج ). البته و حکماً بطور لزوم .(ناظم الاطباء). قطعاً. یقیناً. بالبت والیقین . || خواه ناخواه . (ناظم الاطب...
-
ناکام شدن
لغتنامه دهخدا
ناکام شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برخلاف میل شدن . نه به دلخواه شدن . نه به کام و به وفق مراد شدن . مطابق میل و به دلخواه نشدن : چو ایران و نیران به ما رام شدهمه کام بهرام ناکام شد. فردوسی . || ناکامروا شدن . کامیاب نشدن . بی نصیب ماندن . محروم افتاد...
-
ناکام دیده
لغتنامه دهخدا
ناکام دیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناکام . کام ندیده . نامراد. به کام نارسیده .
-
کام و ناکام
لغتنامه دهخدا
کام و ناکام . [ م ُ ] (ق مرکب ) کام ناکام : بکام و ناکام از بهر زاد راه دراززمین بزیر کفت زیر گام بایدکرد. ناصرخسرو.ببین تا چون بود حالت سرانجام که باید رفت از این جا کام و ناکام . ناصرخسرو.گر بازدهی وام او بخوشی ورنه بستاند بکام و ناکام . ناصرخسرو.ر...
-
ناکام و کام
لغتنامه دهخدا
ناکام و کام . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) خواه و مخواه . (انجمن آرا). خواه و ناخواه . طوعاً او کرهاً : بر تو موکلند بدین راه ، روز و شب بایدت بازداد به ناکام یا به کام . ناصرخسرو.بدان که هر چه بکشتی ز نیک و بد فرداببایدت همه ناکام و کام پاک درود. ...
-
ناکام و ناچار
لغتنامه دهخدا
ناکام و ناچار. [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) خواه و ناخواه . ناکام و کام : ولیکن همه با سفیه آشنائی به ناکام و ناچار هنجار دارد.ناصرخسرو.