کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپسند شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناپسند شدن
لغتنامه دهخدا
ناپسند شدن .[ پ َ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پسندیده نشدن . پسند نکردن : چنان محتشم را سبک بر زبان آورد و مردمان شریف و وضیع را ناپسند شد. (تاریخ بیهقی ص 383).
-
واژههای مشابه
-
ناپسند آمدن
لغتنامه دهخدا
ناپسند آمدن . [ پ َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پسند نیامدن . پسند نکردن . زشت شمردن . نکوهیده داشتن . روا نداشتن . مکروه دانستن . منکر داشتن . نپسندیدن : ناپسند آمد اهل بینش راکشتن آن صنع آفرینش را. نظامی .چو بد ناپسند آیدت خود مکن پس آنگه به همسایه گو ...
-
ناپسند داشتن
لغتنامه دهخدا
ناپسند داشتن . [ پ َ س َ ت َ ] (مص مرکب ) ناپسند شمردن . نفرت و کراهت داشتن . زشت و قبیح شمردن . (ناظم الاطباء). تَکَرﱡه . کراهة. کراهیت . کَره . مَکرَهَة. (منتهی الارب ). مکروه داشتن . زشت شمردن . بد دانستن . پسند نکردن : و سبکی که آن را ناپسند داشت...
-
ناپسند نمودن
لغتنامه دهخدا
ناپسند نمودن . [ پ َ س َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پسند نکردن . پسند ننمودن . مقابل پسند نمودن . صاحب منتهی الارب آرد: جرشمه ، ناپسند نمودن روی کسی را. آنچه حسنک وقوم وی میکردند به ما میرسید بدان وقت که به هراة بودیم و آن را ناپسند مینمودیم . (...
-
جستوجو در متن
-
شمغیدن
لغتنامه دهخدا
شمغیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) دارای بوی ناخوش و ناپسند شدن . (ناظم الاطباء).
-
چرک شدن
لغتنامه دهخدا
چرک شدن . [ چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آلوده شدن . آلوده شدن تن یا جامه و امثال آن بچیزی ناپسند. چرکین شدن . کثیف شدن . شوخگن شدن : جامه ٔ پر صورت دهرای جوان چرک شد و شد بکف گازران . رودکی .رجوع به چرک و چرکین و چرک شده و چرکین شدن و چرک گرفتن شود.
-
منفور
لغتنامه دهخدا
منفور. [ م َ ] (ع ص ) مغلوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دورگردیده . (آنندراج ). || ترسیده . (آنندراج ). || نفرت کرده شده و ناپسند و مکروه . (ناظم الاطباء). مورد نفرت واقعشده .- منفور شدن ؛ نفرت کردن و کراهت داشتن...
-
استعساب
لغتنامه دهخدا
استعساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص )گشن خواه شدن مادیان . بگشن آمدن اسب . (تاج المصادر بیهقی ). گشن خواه شدن اسب ماده : استعسبت الفرس . (منتهی الارب ). || ناپسند داشتن چیز را از کسی : استعسب منه ؛ ناپسند داشت آنرا از وی . (منتهی الارب ).
-
بلسمة
لغتنامه دهخدا
بلسمة.[ ب َ س َ م َ ] (ع مص ) خاموش شدن از بیم . (از منتهی الارب ). سکوت کردن از ترس . (از اقرب الموارد). || ناخواست و ناپسند نمودن روی خود را به کسی . (از منتهی الارب ). تکریه و ناپسند نشان دادن روی خود را. (از اقرب الموارد). تبلسم . و رجوع به تبلسم...
-
تفعی
لغتنامه دهخدا
تفعی . [ ت َ ف َع ْ عی ] (ع مص ) بدخوی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). مانند افعی گردیدن در بدی و خباثت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چون افعی در میان مردم ناپسند شدن و در اساس آمده که مانند افعی شدن در بدی و خباثت . (از اقرب الموارد).
-
ونج
لغتنامه دهخدا
ونج . [ وِ ] (ص ) آنچه از قماش و جامه در هم فشرده شده و چین و نوردهای ناپسند پیدا کرده باشد. جامه ٔ ترنجیده و کیس شده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- ونج شدن جامه ؛ در هم فشرده شدن آن . چین و چروک پیدا کردن آن .- ونج کردن ؛ ترنجیده ساختن و کیس کردن . (یا...
-
غیبة
لغتنامه دهخدا
غیبة. [ غ َ ب َ ] (ع مص ) غایب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ناپدید شدن . (منتهی الارب ). دور شدن و ناپدید گشتن . جدایی . (اقرب الموارد). ضد حضور. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غایب شدن . نادیداری . مقابل حضور. مقابل حضرت . غَیب . غِیاب ....
-
نمک پاشی
لغتنامه دهخدا
نمک پاشی .[ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) نمک پاشیدن . نمک بر چیزی افشاندن . عمل نمک پاش . || در تداول ، بی مزگی کردن . لوس شدن . سخن ناخوشایند و نامطبوعی بی ادبانه گفتن یا حرکتی ناپسند کردن . لطیفه ای دور از ادب گفتن .