کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناوفادار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناوفادار
لغتنامه دهخدا
ناوفادار. [ وَ ] (نف مرکب ) بی وفا. که وفا و بقایی ندارد. مقابل وفادار. رجوع به وفادار شود : جهان دلفریب ناوفادارسپهر زشتکار خوب منظر.ناصرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
زشت کار
لغتنامه دهخدا
زشت کار. [ زِ ] (اِ مرکب ) کار زشت . فعل بد. عمل مکروه و ناپسند : ببینیم پاداش این زشت کاربپیچی به فرجام از این روزگار. فردوسی .مگر بند، کز بند عاری بودشکستی بود زشت کاری بود. فردوسی .ننگرم از این به سوی حرمت کس کآید از این زشت کار، عار مرا. ناصرخسرو...
-
خوب منظر
لغتنامه دهخدا
خوب منظر. [ م َ ظَ ] (ص مرکب ) خوش سیما. خوبرو.خوش قیافه . خوش رو. (یادداشت بخط مؤلف ) : شه خوب صورت شه خوب سیرت شه خوب منظر شه خوب مخبر. فرخی .جهان دلفریب ناوفادارسپهر زشتکار خوب منظر. ناصرخسرو.و طلیعه ٔ بصر او بر ماهرویی افتاد خوب منظر ماه پیکر.(س...
-
دلفریب
لغتنامه دهخدا
دلفریب . [ دِ ف َ ] (نف مرکب ) دل فریبنده . فریبنده ٔ دل . از راه برنده ٔ دل به کشی و خوشی وزیبایی . رباینده ٔ دل به زیبائی و کمال و جمال و جز آن (حالت و صفت شخص یا شی ٔ هردو آید). خوش آیند. خوش نما. دلربا. (ناظم الاطباء). زیبا و گیرا : فصل بهار تازه...
-
سپهر
لغتنامه دهخدا
سپهر. [ س ِپ ِ ] (اِ) پارسی باستان «سپیثره » (لغةً یعنی سپهرداد، آسمان آفریده )، پهلوی «هوسپیتر» و «سپیهر» بقول نلدکه این کلمه مستقیماً از سانسکریت «سویتر» (مایل بسفیدی ، سفید) آمده و بقول گایگر کلمه ٔ افغانی «سپرا» (خاکستری رنگ ) از آنجاناشی است . (...